سه‌شنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۴

فرار دل ها

سال ها است كه از فرار مغزها صحبت مي كنيم. هميشه ادامه دارد و هيچ كاري حز در راه تسريع اين فرار انجام نمي دهيم. در حوزه سياست علاوه بر سياست گريزي آستانه تحمل طبقه متوسط و روشنفكر جامعه را به حداقل رسانده ايم. سيساست هاي سلبي،‌دشمن تراشي، دوستي گريزي و دوستي با كساني كه نمي توان به دوستي آن ها اميدوار بود اساس سيساست خارجي ما را تشكيل مي داده است. در حوزه سياست داخلي كتمان حقايق، دروغ پردازي، بزرگنمايي و كوچك نمايي و و ارونه سازي حقايق بخشي از فعاليت هاي عمده بوده است. عدم توجه به خواسته ها و كم داشت هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي اين قشر آن قدر در دستور كار رسمي بوده كه هميشه با سياست هاي اداري گزينشي و حراستي ممزوج و هماهنگ بوده است. رانش تحصيلكرده گان به اقمار حوزه هاي اجتماعي و علمي راهي طي شده در اين سال ها است. در حوزه هاي فرهنگي كم توجهي به اين بخش آن قدر مورد اهتمام بوده كه فرهنگ سازي عمده در تمامي حوزه ها از طريق لايه هاي بيرون از حاكميت و تفكر رسمي صورت پذيرفته است. و اين قصه بدجور ادامه دار است و شبيه به هزارو يك شب. در اقدامي انقلابي تر فرار سرمايه ها راهي را درپيش گرفت كه سال ها فرار مغزها با شتاب طي مي كرده است. نگاهي به بازار سرمايه گذاري خارجي، بازار بورس و سرمايه گذاري داخلي در بخش هاي توليدي و زيربنايي به خوبي وضعيت نابسامان شاخص ها را به نمايش مي گذارد. اما اين تمام قصه نيست. بحث اصلي من فرار ار نوع جديد است كه آن را فرار دل ها يا دل گريزي مي نامم. اين پديده در راستاي دو پديده فرار مغزها و سرمايه است ولي با شدتي بيش تر و برگشت ناپذيري كم تر. وو اما اين قصه تلخ بر خلاف آن دو هنگامي كه از مرزهاي خاكي خارج شد ديگر راه برگشتي ندارد چرا كه مرزهاي احساس و عاطفه را نه تنها گم كرده بلكه پل هاي دل را پشت سر خود خراب كرده است. جايي كه ديگر آخرين بقاياي ريشه خود را سوزانده باشي چه جاي بازگشت. افسوس و صد افسوس از اين ريشه سوزي بي ريشه سازي

چهارشنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۴

جهاني‌شدن و آموزش‌هاي عالي ايران: بايدها و نبايدها

جهاني ‌شدن و آموزش‌ هاي عالي ايران: بايدها و نبايدها
حل مسايل آموزشي جامعه در سازمان‌هاي آموزشي امروز با راه‌حل‌هاي كهنه ديروز امكان‌پذير نيست. براساس پژوهش خانم دكتر فردريكه ولتر حداقل 30 درصد از سازمان‌ها به دليل ناتواني و ناكامي در شناسايي فرصت‌ها، ايده‌ها و تهديدهاي جديد در حوزه‌هاي مختلف دچار نابودي و نيستي مي‌شوند. فرصت‌هاي آموزشي، وضعيت‌هاي دلخواه و مطلوب در آينده هستند كه رشد و يا حداقل تغييراتي مطابق با اهداف ما در راستاي مثبت را در پي خواهند داشت و يا يك اقدام عملي كه منجربه دستيابي به يك وضعيت مطلوب و دلخواه آموزشي مي‌شوند. تهديدها نيز وضعيت‌هاي نامطلوب بوده كه يا جلوي رشد و دستيابي به اهداف آموزشي مناسب را گرفته و يا امكان اقدام‌هاي عملي مناسب را از سازمان‌هاي آموزشي مي‌گيرند. فرصت‌ها و تهديدها دو وجه دروني و بيروني دارند. فرصت‌ها و تهديدهاي دروني به مسايل درون سازماني از جمله برنامه‌ها، ‌اهداف، سياست‌ها و روش‌هاي سازمان و وجه بيروني فرصت‌ها و تهديدها به برنامه‌ها و سياست‌ها رقبا باز مي‌گردد. روند رو به رشد ادغام موسسات آموزشي كوچك و تشكيل سازمان‌هاي آموزشي بزرگ، كم‌رنگ شدن و حذف تدريجي موانع جريان آزاد اطلاعات، آموزش‌هاي مجازي و الكترونيك، پيشرفت‌هاي سريع فن‌آوري‌هاي اطلاعاتي و ارتباطي، اينترنت و شبكه‌هاي محلي و گسترده، همگرايي ذايقه‌هاي آموزش‌دهي و آموزش‌پذيري جهاني، حركت فرهنگ‌ها از سمت و سوي تقابل به تعامل فرهنگي، تشديد مهاجرت‌ها و تركيب ناهمگون بافت جمعيتي بومي، همگرايي برنامه‌ها و سياست‌هاي آموزشي در سازمان‌ها با تاكيد بر روش‌هاي علمي و گاها متفاوت و ... از جمله مسايل جهاني شدن مي‌باشند كه ماهيت رقابت را در جهان دگرگون ساخته است. در عرصه اين رقابت پيشي با سازمان‌هايي است كه ضمن شناخت دقيق فرصت‌ها و تهديدها بتوانند برنامه‌ريزي مناسب با دوره گذار به دوره جهاني شدن را طراحي و اجرا كنند. شناخت و طراحي بهترين الگوي شناسايي و به‌گزيني مبتني بر خلاقيت در نظام آموزشي، توجه ويژه بر تغييرات پيچيده ذايقه بازار آموزش، آينده‌نگري و پيش‌بيني نيازهاي آينده با‌توجه به مسايل جهاني‌شدن، وجوه رقابتي برنامه‌هاي آموزشي، مزيت و برتري نسبي اقتصادي برنامه‌هاي آموزشي، طراحي سيستم‌هاي ارزيابي برون‌دادهاي سيستم آموزشي، ظرفيت‌سازي براي ورود به عصر تعامل فرهنگي و كم‌رنگ شدن مرزهاي فيزيكي، توجه به بافت‌هاي ناهمگون جمعيتي در دوره مهاجرت‌هاي سو‌گرفته و مدرن و توان مساله‌پردازي و مساله‌يابي و رويكرد حل مساله به عنوان مهم‌ترين شاخص‌هاي سازمان‌هاي آموزشي براي زيست در عصر جهاني‌شدن است.

شنبه، تیر ۰۴، ۱۳۸۴

آموزش و اشتغال

اشتغال و آموزش، دو روي يك سكه:
آيا آموزش‌هاي علمی_ کاربردی مي‌توانند اين رابطه را كامل كنند؟

برخلاف آن چه به نظر مي‌رسد مساله بيكاري حتي در كشورهاي پيشرفته نيز حل نشده است. مشكل بيكاري و مديريت اشتغال يكي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي مديريتي در تمامي كشورها است. اين مساله عاملي در جهت طراحي الگوهاي اشتغال در تمامي كشورها و سازمان‌ها است. رابطه ميان اشتغال و آموزش ازجمله مباحث مهمي است كه همگرايي ميان تربيت و آموزش نيروي انساني و مباحث بازار كار و كار‌آفريني را با توجه به شرايط محلي، منطقه‌اي، بين‌المللي، شرايط اقتصادي، سياسي، برنامه‌ريزي‌هاي کلان توسعه و ... بازتعريف مي‌كند. بيكاري حدوداً 14 درصدی در کشور، جمعيت جوان، نيروي انساني آماده كار(عرضه)، بسته بودن مجراهاي پذيرش نيروي كار(محدوديت تقاضا)، رشد آموزش‌هاي عالي كلاسيك در دهه‌هاي اخير، ورود نيروي جوان تحصيل‌كرده و آماده به بازار بيش از اندازه توان واقعي بازار، رشد آموزش‌هاي علمي_كاربردي و فني و حرفه‌اي، تفاوت معنادار خروجي‌هاي نظام آموزش عالي و نيازهاي بازار كار، نظام آموزشي مبتني بر تئوري و تاكيد كم‌تر بر جنبه‌هاي عملي، ارتباط بسيار اندك ميان بخش آموزش و توليد، عدم بهره‌گيري از نتايج يافته‌هاي پژوهشي، پژوهش‌گريزي در نظام‌ آموزشي، تورم و تاثير آن بر اشتغال، تكنولوژي‌هاي نوين، مديريت، نقش دولت در مساله اشتغال و ... از جمله مباحثي است كه مي‌بايستي با رويكردي جامع و برنامه‌ريزي كلان در درازمدت براي آن چاره‌اي انديشيد. يكي از راهكارهاي در پيش گرفته شده در سال‌هاي اخير آموزش‌هاي علمي_كاربردي است كه رشد و گسترش كمي نسبتا خوبي داشته است. بررسي توانمندي‌ها، راهكارها، اهداف و برنامه‌هاي اين حوزه مي‌تواند پاسخ‌گوي اين سوال اساسي باشد كه آيا آموزش‌هاي علمي كاربردي مي‌تواند در حل معضل اشتغال گامي ويژه به پيش بردارد؟ برنامه و اهداف كلان نظام جامع علمي_كاربردي براي حل اين مساله چيست؟ اين مقدمه براي بحث و بررسي اين رابطه با نگاه به برنامه‌هاي آموزش‌هاي علمي_كاربردي اجرا شده در كشور و وضعيت اشتغال و بيكاري است. منتظر نظرات شما هستم .

آمده ام شكربرم !

با سلام
از اين به بعد اگر خدا بخواهد اين محل جايگاه نظريات تخصصي بنده در حوزه اطلاع رساني كشور خواهد بود . علاوه بر مقالات و كتاب ها نظر رسمي اينجانب در اين محل نشر خواهد شد.