دوشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۵

سندرم رابينسون كروزوئه


رابينسون كروزوئه و خط توليد

تصوير اول
آرزوي يك جزيره‌ي دور افتاده، كه در آن جنگلي از درختان گرمسيري با رودها و پيچ‌آب‌هاي بسيار، كه در هر لحظه اتفاق تازه‌اي را رقم مي‌زند. پرندگاني كه رنگ‌هاشان تاكنون نقش هيچ لباسي را حتي در خيال تصوير نكرده‌اند. كلبه‌اي كه دود رها شده از دودكشش فضاي آبي آسمان را رويايي‌تر مي‌كند و با تصويرپردازي‌هايش مي‌تواند طولاني‌ترين و عجيب‌ترين قصه‌هاي دنيا را براي كودك درون آدمي خلق كند. رودخانه‌اي كه مي‌توان قايق تنهايي خويش را با پاروي آسايش در آن به آب انداخت، ماهي گرفت و با سنگ‌هاي آتشزنه اگر چه دشوار آتشي افروخت و چيزي خورد كه هيچ گاه نخورده‌اي نه به طعم و نه به شكل و نه به ظرف و پذيرايي.
غروب‌گاهاني كه هيچ‌گاه زيبايي‌هايش تمامي ندارد و پگاهاني كه هيچ‌گاه آرزوي غروبش را نخواهي كرد. خورشيدي كه گرمايش آرزو است و زمهريري كه دل‌انگيزترين حظ‌ها و لذت‌ها است و دوست داري كه همه‌ي اين‌ها مال مال مال خود خود خودت باشد. بي‌كه كسي ردپايي گذاشته باشد و يا چشمي – اگر چه از دور-، آن را ديده باشد. دوست داري كه يك جزيره داشته باشي مال خودت.

تصوير دوم
دود. صداهاي نابهنجار. دودكش‌ها، اره‌ها، ‌مته‌ها، بوق، اتوبوس و اسب‌ها ... كه همه چيز را گويي به دنبال خود مي‌كشند. خط توليدي كه ترجمان ساده‌ي ازل و ابديت را در ابتداي ناپيدا و انتهاي نامنتهايش خواهي ديد. صداي بوق‌هايي كه فرياد مي‌كشند ما تعجيل داريم. فرياد مي‌كشند كه زود باشيد راه را براي مردن و فرسودن و استهلاك هر چه سريع‌تر ما باز كنيد . بوق زدني براي زودتر رسيدن به بخشي از خط توليد در زمان حال.
گرفتن گوشه‌ايي از فرآيند خط توليد به دست و استحاله در فرآيند توليد.
كاركردن براي ماندن و ماندن براي كاركردن .
بايد به موقع " ماندن" را براي خط توليد تعريف كني تا خط توليد بتواند به عنوان يك "واحد" در چرخه‌ي اين فرآيند تو را بشناسد. اگر مي‌خواهي باشي بايد ماشين خط توليد را هميشه و در همه حال تنها نگذاري. ماشين خط توليد به تو مي‌گويد كه چه موقع بايد سركار باشي، چه موقع عملياتي را بر روي يك كالا انجام دهي، چه مقدار كار / ساعت بر روي كالايي انجام داده يا چه موقع استراحت كني. به چه چيزهايي فكر كني. چه موقع فكر نكني. به چه چيزهايي توجهي نداشته باشي. كي به خانه‌ات بازگردي. خانه‌ات را بر اساس كدام استاندارد و توسط كدام ماشين خط توليد طراحي كرده باشي. چه رنگي را استفاده كني. صبح‌ها چه بويي داشته باشي. عصرها سوار كدام خطوط شوي. شب‌ها چه برنامه‌هايي را ببيني. نيمه‌هاي شب با فشار كدام نوع قرص و آمپول به خواب بروي. چه هم‌نشيني براي خودت انتخاب كني. در مورد چه موضوعاتي با هم نشينانت مكالمه كني. چه چيزهايي را بخري. چه مقدار خريد داشته باشي. از چه مكان‌هايي توان خريد داشته باشي. چه اخباري را همه وقت بشنوي. چه حوادثي را در روزنامه‌ها دنبال كني. چاي يا قهوه با شير يا تلخ ميل كني. كدام مسيرها را طي طريق كني. چه موقع از مرخصي استفاده كني. براي گذراندن تعطيلات به كجاها سفر كني. چه مكان‌هايي براي تو مناسب‌تر است چه ميزان حقوق دريافت كني. چه قدر براي دوره‌ي تقاعد پس‌انداز كني. چگونه برنامه‌ريزي كني كه تحت سلطه‌ي فشار همه ماشين‌ها، برنامه‌هايت مطابق ميل آنها بسيار عالي اجرا شود. چند واحد از هر چيزي مصرف كني. در كدام صف‌ها چه مواقعي و براي دريافت كدام سهميه بايستي و قبض‌هاي تلفن، برق، گاز آب، اينترنت، شير، نوشابه هاي گازدار يا رژيمي، نان، د ارو، لباس، كرانچي، روزنامه، پاركينگ، قدم زدن در پارك، نگاه كردن به آسمان، شمردن پرنده‌ها، آب دادن به درختان، بوكردن گل‌ها، چشم غره رفتن به ميمون‌هاي باغ وحش، خنديدن، گريه كردن، آب خوردن، بوييدن گل‌ها و ... را بپردازي .
كجاها توان رفتن داري، كجا حق خنده و كجا حق گريه كردن داري. دي اكسيد كربن بدنت روزانه چه ميزان و از چه منابعي تامين شود. چه ميزان موظف به توليد گازهاي سنگين و سرب و ازت و ... هستي.
براي چه كساني لايه‌ي ازن را سوراخ‌تر كني.
در سر چه ساعتي كدام خط توليد را مديريت كني.
چه كتابي از كدام نويسنده در كدام شكل و محمل و در چه ساعتي بخواني.
چه موضوعاتي برايت جالب باشد.
چه اخباري را بايستي بشنوي.
و كدام اخبار را نبايد بشنوي.
ساعت‌ها چگونه تنظيم شده‌اند.
سر كدام ساعت چه عملياتي را بايستي فرماندهي نمايي.

به كدام خطوط توليد دير نبايد برسي. كي پير مي‌شوي. تا كي جوان هستي. كي خسته مي‌شوي. چند كيلوكالري ويتامين و پروتئين به صورت تزريقي يا بسته‌بندي دريافت كني. چه زمان استعداد داري. در چه كارهايي شايستگي داري. به كدام دستگاه حضور و غياب روزانه و چندبار بايد پاسخ‌گو باشي.
براي خواب از چه لباس‌هايي استفاده مي‌كني. چند قاشق غذا را در چند مرحله جويده و مي‌بلعي. چه گل‌هايي در حياطي كه هيچ‌گاه نخواهي داشت مي‌كاري. كدام صندلي سرويس مختص تو است. وارد كدام اتاق نمي‌تواني بشوي. سر چه كساني مي‌تواني فرياد بكشي . از كدام مسيرهاي هوايي مي‌تواني پرواز كني در كدام مسيرهاي زميني حق توقف نخواهي داشت. قلاب ماهي‌گيري را در كدام ساحل نمي‌تواني رها كني. در چه ساعتي نمي‌تواني سوت بزني. آواز بخواني. به چه كساني نمي‌تواني بگويي شما چه قدر زيبا هستيد و من دلم مي‌خواست همين لحظه مال من مي‌شديد و به چه كساني نمي‌توانيد بگوييد شما چه قدر كريه هستيد. كاش هيچ خط توليدي فرآيندي به نام توليد شما را در دفتر ثبت پروانه‌ي نوآوري‌ها ثبت نمي‌كرد. چه كساني را نمي‌توانستيد بدون هيچ غرضي ببوسيد و چه توليداتي را توليد نكنيد.
بوق ماشين‌تان را هميشه بيشتر بفشاريد. زيرا اگر كمي دير برسيد خط توليد از دست شما عصباني خواهد شد. هيچ بخششي در كار نخواهد بود. پس با شدت بيش‌تري بوق بزنيد زيرا خط توليد منتظر شماست و شما بايستي به خاطر خط توليد به موقع و تا موقع نياز زنده و سالم باشيد.

تصوير سوم
رابينسون كروزوئه تمام تلاش خود را معطوف به تكه الوار شناوري مي‌كند تا بتواند خود را به ساحل برساند. ساحلي كه هيچ رد پايي به هيچ سمتي حركت نكرده است تفاوتي ميان يكشنبه و جمعه به چشم نمي‌خورد. درختان برگ دارند. حتي مي‌توان برگ‌هايشان را شمرد. مي‌توان از ميوه‌شان چيد. مي‌توان هر موقع غذا خورد. خوابيد، بيدار شد، سوت زد، آواز خواند، فرياد كشيد، قلاب ماهي‌گيري را به آب انداخت.
ساعت هنوز اختراع نشده است. تفاوتي ميان ساعت 8 با ساعت 24 وجود ندارد. هيچ كس بوق نمي‌زند كسي عجله‌اي براي كاري ندارد. مي‌توان به ميمون‌ها بدون پرداخت وجهي يا پاره كردن بليتي خنديد. مي‌توان به انتخاب، يك گل را چيد، بو كرد و در آب، گلبرگ‌هايش را رها كرد. به هر جايي رسيدي مي‌تواني بخوابي. بيدار شوي. چه احتياجي به لباس وجود دارد؟ خانه مي‌تواند همه‌اش پنجره باشد. بي‌ آنكه پرده‌اي در كار باشد. مقصدها هيچ گاه دور نيست. سرعت معنايي ندارد. كسي مسابقه نمي‌دهد. هيچ دستگاه حضور و غياب سالمي در آن جا يافت نمي شود...
رابينسون كروزوئه، آسوده مي‌تواند با رنگ‌ها و صحنه‌ها و تصاوير زندگي كند. هيچ چيز از او چيزي نمي‌خواهد همه چيز با او همراه هستند. همراه، همراه واقعي ...

تصوير چهار
پنج شنبه است. رابينسون دلش مي‌گيرد. مي‌خواهد زودتر جمعه شود. فكر مي‌كند هر جمعه اتفاق‌هاي زيادي- و يا حداقل اتفاق خاصي- خواهد افتاد. جمعه مي‌آيد. رابينسون لباس مي‌پوشد. دلشوره دارد. پنجره‌هاي خانه‌اش را پرده مي‌زند. فكر مي كند كسي او را مي بيند. مي پايد. كمتر مي‌خندد. بي‌موقع گريه نمي‌كند. اگر مي‌خواهد كاري ‌كند گاهي اجازه مي‌گيرد و گاهي اجازه مي‌دهد. حتي نمي داند از چه كسي اجازه مي گيرد و به چه كسي اجازه مي دهد.
رابينسون روز جمعه يك قايق مي‌سازد و شروع به جست‌وجو مي‌كند. دنبال جايي مي‌گردد كه بتواند كسي مثل خودش را پيدا كند. يكي مثل خودش پيدا مي‌كند. مي‌توانست غذاي بالقوه خوشمزه‌اي براي آدمخوارها باشد. او را با خود برمي‌دارد. مي‌رود. پارو مي‌زند. پا به اولين خشكي كه مي‌گذارد، نمي‌خندد، گريه نمي‌كند. فكر نمي‌كند. بلكه فقط مي‌تواند كارهايي را انجام دهد كه مي‌تواند. زندگي جديدي شروع مي‌شود. عجله مي‌كند. خط توليد منتظر او است. اگر كمي دير برسد خط توليد عصباني خواهد شد و هيچ بخششي در كار نيست. رابينسون هر روز به موقع زندگي مي‌كند و يك ساعت ديجيتال، درون مهره‌هاي كمرش جا سازي كرده است. رابي يك انسان واقعي شده است.

* * *
آرزوي يك جزيره دورافتاده ...كه دوست داري مال خودت باشد. هرگز به آن نمي‌رسي. وقتي رسيدي هرگز مواظبش نيستي. دوباره پسش مي‌دهي ...
13/10/78

شنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۵

جهان سوم کجاست؟

جهان سوم کجاست؟؟؟
روزي در آخر ساعت درس يك دانشجوي دوره دكتراي نروژي ، سوالي مطرح كرد: استاد،شما كه از جهان سوم مي آييد،جهان سوم كجاست ؟؟ فقط چند دقيقه به آخر كلاس مانده بود.من در جواب مطلبي را في البداهه گفتم كه روز به روز بيشتر به آن اعتقاد پيدا مي كنم.به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جايي است كه هر كس بخواهد مملكتش را آباد كند،خانه اش خراب مي شود و هر كس كه بخواهد خانه اش آباد باشد بايد در تخريب مملكتش بكوشد... پروفسور محمد حسابي

چهارشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۵

من و استادم

  • اين طنز الهامي است از طنزي با عنوان مقايسه رييس و من
    منبع:
    http://alireza.nasseh.ir/meandboss.htm

    وقتي من تكاليفم را دیر تمام مي‌كنم، كند ھستم.وقتي استادم تصحيح برگه‌هاي آزمون را طول دھد، او دقیق و كامل است.
  • وقتي من تكليفي را انجام ندھم، تنبل ھستم.وقتي استادم پاسخ تمرين‌ها را ارايه نكند، او مشغول است.
  • وقتي تكاليف و تمريناتي را بدون این‌كه از من خواسته شود انجام دھم، من قصد دارم خودم را زرنگ و شاگرد مثبت كلاس جلوه دھم.وقتي استادم فعاليت‌هايي بيش از توان دانشجويان بكند، او ابتكار عمل به خرج داده است.
  • وقتي من سعي در جلب رضایت استادم داشته باشم، من چاپلوسم و نمره مي‌خواهم.وقتي استادم، تلاش مي كند مدير گروه يا رييس دانشكده را راضي نگاه دارد، او ھمكاري مي‌كند.
  • وقتي من اشتباھي تمرينات را حل كنم، من نادان، كند ذهن و اي كيو سان ھستم.وقتي استادم اشتباه كند، او مانند دیگران یك انسان و جايزالخطا است.
  • وقتي من در كلاس غايب باشم، من در حال گشت زدن و درس نخواندن ھستم.وقتي استادم در كلاس درس حاضر نباشد، او شديدا مشغول مطالعه يا پژوهش براي ارايه مطالب جديد در كلاس است.
  • وقتي یك روز مرخصي استعلاجي داشته باشم، من ھمیشه مریض ھستم.وقتي استادم در مرخصي استعلاجي باشد، او حتماً به خاطر تلاش و صرف انرژي زياد در كلاس خیلي بیمار است.
  • وقتي من براي ترك كلاس و انجام كاري واجب مرخصي بخواھم، باید كلي دلیل و توجیه بیاورم.وقتي استادم به مرخصي برود، باید مي‌رفت چون خیلي درس داده و استراحت لازم است.
  • وقتي تكاليفم را خوب انجام مي‌دھم، استادم ھرگز آن را به خاطر نمي‌آورد.
  • وقتي تمريني را اشتباه حل كنم، استادم ھرگز فراموش نمي‌كند.

چهارشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۵

عادت مشابه سازمان های ناکارآمد یا نظام اداری ما چه می خواهد؟

15 عادت مشابه سازمان های ناکارآمد یا نظام اداری ما چه می خواهد؟


بعد از تغييرات كوچك و بزرگ سياسي در كشورهايي مثل كشور ما به لحظه هايي مي رسيم كه سوالات اساسي در خصوص چيستي و چرايي سازمان برايمان ايجاد مي شود. بسياري از سازمان ها به ظاهر سرپا ديده مي شوند. اما نه تنها عملا پيشرفتي در جريان كار سازمان مشاهده نمي شود بلكه فشارهاي روحي، اقتصادي و اداري بسياري بر دوش عناصر سازمان مشاهده مي شود. ارتباطات در اين سازمان ها غالبا دچار مشكلات عديده اي است. ماهيت بسياري از سازمان ها اساسا زير سوال مي رود. سازمان هايي جديد بدون آينده نگري و تهيه زير ساخت هاي لازم به وجود مي آيند و سازمان هاي بسياري نابود مي شوند بي آن كه به اين پرسش كه " فعاليت هاي اين سازمان چگونه و توسط چه سازماني پي گيري خواهد شد؟ آيا اساسا وجود چنين سازماني از ابتدا خارج از قاعده نيازسنجي تشكيل شده است؟ آيا فعاليت هاي آن بخشي از نياز هاي جامعه نيست؟و ..." پاسخي درخور داده شود. سازمان هايي نيز بدون برنامه ريزي و تحقيق ادغام مي شوند. يا بخشي از فعاليت ها جا به جا مي شوند. نفس اين تغييرات الزاما مي تواند منفي نباشد. اما پرسش مهم اين است چرا سازمان ها ما هيچ گاه در پس هيچ تغييري روندي مثبت را طي نمي كنند. وجوه مشترك سازمان هاي ما چيست؟ كه دردهاي اكثر آن ها تا اين حد به هم ديگر شبيه است. آيا سيستم مديريتي در نظام اداري ما و در راس سازمان ها داراي بيماري خاصي نيست. ذيلا به " حداقل "‌14 عادت مشابه سازمان هاي ناكارآمد اشاره مي شود. 7 عادت قرمز برگرفته از نوشته اي است با عنوان 7 عادت مشابه شركت هاي ناكارآمد نوشته ديويد لنارد ترجمه توفيق وحيدي آذر در نشريه مديريت شماره 112-111 كه با تلخيص و تغيير آورده شده است. عادات آبي از اينجانب مي باشد.

سازمان های "بله قربان" يا هر چه شما بفرماييد.
مديران در اين سازمان ها جز به كلمه بله قربان عادت نكرده اند. مفهوم كار كارشناسي "هر چه شما بفرماييد" است.
سازمان هایی که به جای "ماهیت به ظاهر" می اندیشند
براي يك تصميم گيري مهم يك دقيقه وقت صرف مي شود و براي تدارك يك نامه، گزارش يا سخنراني هفته ها بحث مي شود. تصميم گيري در خصوص رنگ ميز، اندازه سالن، يا نحوه سفارش يك دسته گل و محل قرارگيري آن و نور ... بسيار حياتي تر از طراحي استراتژي هاي سازمان است.
سازمان هایی که مدیران آن خود را در نقش "معلم ادبیات" جای می کنند
فارغ از محتواي گزارش تصحيح ديكته و خط كشيدن زير عبارات و جملات با اين هدف كه اشتباهات انشايي را به نمايش بگذارد مهم تر است. مهم نيست چه كار كرده ايد مهم اين است كه در ابتداي نامه عبارت "احتراما" "با احترام " نوشته شده است.
سازمان هایی که شعار می دهند "من گروه های کاری بزرگ" را دوست دارم يا به نظر همه احترام مي گذارم.
براي نحوه توزيع يا سرو چاي يك جلسه با حضور همه پرسنل سازمان تشكيل خواهد شد.
سازمان هایی که می گویند همه چیز باید به "نفع من" باشد
آيا تصميم اتخاذ شده باعث سودي مادي يا اداري براي من خواهد شد. در صورتيكه جواب بله باشد اين تصميم در راستاي منافع سازمان است. مهم اين است كه "من" بتوانم با آن براي خود اعتباري بيش تر كسب كنم. مثلا پست بالاتر در آينده يا خوش خدمتي با مافوق.
سازمان هایی با دیدگاه "من یک مهندس هستم"
نه تنها نتيجه اطلاعات و گزارش ها را مي خواهم بلكه تمام داده هايي كه منجر به چنين تصميمي شده است را براي من بياوريد. به جاي يك صفحه براي تصميم گيري هزاران صفحه براي تصميم گيري.
سازمان هایی که می گویند "هیچ کس به ما چیزی نگوید"
هيچ كس به اندازه من در راه تعالي سازماني تلاش نمي كند و صلاح ملك خويش خسروان دانند. هر گونه دخالتي فضولي توسط عده اي نادان است.
سازمان هایی که به جای "تغییرات از بالا به پایین" برای تغییر فشار می آورند
اشكال از نظام برنامه ريزي و خطا در تعيين صحيح استراتژي ها است. اما براي پاسخ به اين سوال كه چرا سازمان كاميابي موثري در رسيدن به اهداف خود ندارد بايد از تغيير نگهبان درب سازمان تا مديريت هاي رده هاي مياني شروع كرد.
سازمان هایی که به جای "تمرکز بر برنامه ها به تغییر مدیران غیر وابسته" فکر می کنند
آيا نيروهاي موجود توان اجراي برنامه ها را دارند. روند اجراي برنامه چيست؟ در صورت اشكال در برنامه بايد كساني تغيير يابند كه همراه با مدير ارشد به جاي نقد برنامه به نقد افراد نمي پردازند.
سازمان هایی که به جای "استراتژی، اهداف ، خط مشی ها و برنامه های کلان کاری سازمان به کلیات می پردازند و هیچ گاه برنامه های آن ها عملیاتی" نمی شود
به جاي استراتژي و اين كه بايد سازمان در افقي خاص به چه نتايجي برسد در سخنراني هاي هر ساعته از ما مي خواهيم... و ما ... استفاده مي گردد. شعار به جاي استراتژي
سازمان هایی که به جای "گزارش عملکرد جزوه های رنگی صحافی شده" حاوی تکرار شعارهای انتخاباتی تحویل می دهند
مهم نيست چه كار مي كنيم و كرده ايم مهم اين است كه زرق و برق گزارش صحافي شده چشم مديران مافوق را بگيرد.
سازمان هایی که "مدیران ارشد همیشه کارتابلی پر از کارهای انجام نشده به جای کارهای برنامه ریزی شده هر روزه برای بردن به خانه" دارند
آن قدر سرم شلوغ است كه نمي توانم به كارهاي سازمان برسم.!!! به همين دليل كارها را به منزل مي برم تا در منزل به جاي رسيدگي به امور خانواده به امور سازمان برسم.
سازمان هایی که به جای "جلسات کاری تخصصی در سطوح کارشناسی جلسات سطوح بالای مدیریتی برای تعریف از خود" تشکیل می دهند.
نيازي به تصميم كارشناسان نيست. بگوييد اين كار را بكنند.... فرياد احسنت ... احسنت .. چه تصميم قاطعي از سوي معاونان و مشاوران..
سازمان هایی که مدام "اشکالات کار خود را به گذشته نسبت" می دهند.
قربان سيستم درست كار نمي كند... لعنتي ها ... تمام مدت خوردند و خوابيدند و اين سيستم معيوب و بيمار براي ما ارثيه گذاشته اند... همه اين اتفاقات تقصير آن ها است... از دست ما هم كاري بر نمي آيد.
سازمان هايي كه به جاي "فكر به فردا و زندگي در امروز به امروز فكر و در گذشته زندگي" مي كنند.
ما چه بوده ايم. چه كرده ايم. به جاي چه كار خواهيم كرد و به كجا خواهيم رسيد در گزارش ها و اعلام برنامه هاي سازمان بيداد مي كند.

شنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۵

اخلاق در سرزمین اخلاق محمدی

اخلاق در سرزمین اخلاق محمدی

1) گاهی با خود حکایت کسی را مرور می کنم که در حضور امیرالمومنین علی (ع)خلیفه مسلمین انگشت اتهام به سوی همسر خود دراز کرده و شهادت می داد که شاهد خلاف شرع او بوده است. و علی عرق شرم بر روی روی از او می تافت. و این قصه چند بار تکرار شد و الخ ...

2) بیایید با نگاه غیر دینی به موضوع نگاه کنیم. ادبیات شبنامه پراکنی از کجا شروع شد؟ تهیه بولتن های آن چنانی که به کرات صحبت از نشر و پخش آن در نشریات شده است کار چه کسانی است؟ چه کسانی از آن اطلاع داشته اند؟ و چه کسانی از شیوع اخلاق شبنامه ای خوشحال و قند در دل بوده اند؟ ادبیات رسوا گری و افشاگری چگونه بخش بزرگی از سیستم سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ما را فراگرفته است؟ بی آن که مصادیق واقعی آن متنبه به تنبیه قانونی و قضایی شده باشند و مصادیق کذب و افترا نیز اعاده حیثیت؟ چه کسانی این کالای مشتری پسند را تولید کرده اند؟ چه کسانی با چه رویکر اقتصادی بذر نیاز به این کالای بی مشتری را پاشیده و مشتری دارش کرده اند؟

3) بار اول که فیلمی از این و عکسی از آن توزیع شد؟ چه کسانی از سوراخ گشاد شیپور دمیدند و با دامن زدن به شایعات و زدن آتش بر ریشه دودمان مخالفان و حریفان جشن و پایکوبی کردند؟ مقصران چه شدند؟ چگونه ریشه این بی اخلاقی ها خشکانده شد؟ آیا به نظر نمی رسد کالایی در این سرزمین تولید و عده ای در صدد مشتری یابی و فروش آن به حیل مختلفند؟ شباهتی بین پیاز فروشی در مکه ندارد؟ روزی از عروسی برادر این مجری روزی از جشن تولد دانشجویی در خوابگاه، روزی از روابط خانوادگی این واعظ و روزی هم به واقع یا ناواقع از روابط خصوصی آن دیگری و از سیاست مدار و والی و حاکم تا رعیت بی پشتوانه ...

4) بیایید فرض کنید بر حسب احتمالات روزی هم قرعه به نام ما باشد. نارفیقی با حربه سوء استفاده و حقه و ریب امین ناموس خانوادگی و محرم شمرده شود. مخالفی در پی سندی مشتری پسند در جامعه از ما باشد. رقیبی در صدد رقابت ناجوانمردانه با ما باشد. با دیدن صحنه های زندگی خانوادگی، ناموسی و شخصی خود به چه احوالی دچار خواهیم شد.

5) تا این کالا مشتری دارد امنیت روانی برای هیچ کس وجود نخواهد داشت؟ شتری است این بی آبرویی که ظاهرا تا درب منزل ما ننشیند آن را باور نخواهیم کرد. بیایید مزرعه پررونق این بی اخلاقی به همت اخلاق بخشکانیم و دکان این دکان داران را بی مشتری کنیم. مبادا روزی که نوبت ما شد دست تغابن بر زانو زده و خاکستر نکبت بر بپاشیم و وا اخلاقا و وا دینا سر دهیم. به هوش باشیم متع بی اخلاقی در هیئت و لباسی عامه پسند عرضه می شود و چه بسا گاها با نقطه ضعف عوام یعنی با صبغه دینی که این از اکابر گناهان کبیره است...

6) وای بر بی اخلاقان که روز قیامت از شفاعت همه دور خواهند بود. بیاید باد نکاریم و توفان درو نکنیم ...

سه‌شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۵

نگاه و كتابداري

پاسخ به اين سوال كه نگاه در كتابداري چيست؟ و چگونه مي توان در حوزه توليد دانش كتابداري نگاه را تفسير كرد پاسخ ساده اي نيست. به طور خلاصه دو نوع نگاه عمده در اين حوزه وجود دارد. نگاه درون متني و نگاه پيرامتني .
نگاه درون متني نوعي از نگاه است كه بافت اصلي اين حوزه علمي را مي بيند. ساختارها، نظريه ها، و اجزاي متشكله رشته، منظور اصلي و رويكردي اين نوع از نگاه است. با اين نوع نگاه پژوهشگران اين حوزه به توليد -عمدتا- تحقيقاتي مي پردازند كه مي توان آن ها را پژوهش هاي محض ناميد . در اين نوع از نگاه دايره ديد نسبتا كوتاه و ديوار هاي پيرامون آن بلند هستند. مبناي تئوريك توليدات علمي در اين نوع نگاه بر پايه چيستي موضوع بما هو موضوع مي چرخد. پژوهش گران در اين نگاه دايما در حال فلسفيدن و توليد خرد ناب موضوعي بوده و جنبه هاي اثباتي و سلبي مولفه هاي فكري بازتوليدي خود را تفسير مي كنند.
نگاه پيرامتني خود واجد دو جنبه ارگانيك مي باشد. نگاه پيرامتني مستقيم و نگاه پيرامتني وابسته. در نگاه پيرامتني مستقيم پژوهشگر موضوعي از متن به حاشيه مي رود. انگاره اصلي كاربر نهايي است. و مساله چگونگي انطباق مباني و سازندهاي رشته با نيازهاي كاربران است. و حل آن از طريق روش هاي حل مساله علمي منجر به شيوه ها و ابزارهاي كمك به جست و جو گران و كاربران مي شود. در نوع دوم يا نگاه پيرامتني وابسته حركت از طرف حوزه هاي بيناموضوعي يا اينترديسيپليناري ها به سمت موضوع است. يعني ساير حوزه ها سعي در انطباق بخشي به مباني و سازندهاي رشته خود با اين رشته دارند. اين فرايند نقطه بنياني عقد نطفه يك بينارشته اي است. با اين جريان است كه در صورت تعميق، توليد فكر و پژوهش هاب كافي و وافي يك بينا رشته اي متولد مي شود.

ادامه دارد...

شنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۵

چند چشمه از اله‌كامپ: تي شرت، ليوان و نايلكس

چند چشمه از اله‌كامپ: تي شرت، ليوان و نايلكس

چشمه يك:
اله‌كامپ امسال هم به سلامتي برگزار شد. ...
مقابل غرفه اچ پي ايستاده ام و سوالاتي راجع به سرورهاي پك در ذهنم وجود دارد. در حالي كه آن ها را مرور مي كنم به دنبال كسي مي گردم كه پاسخي به سوالاتم بدهد. هم زمان التماس هاي يك خانم ميان سال توجهم را جلب مي كند.
: آقا تورو خدا يه دونه ديگه بديد براي پسرم مي خوام
: متاسفم خانم تموم شد
: به خدا براي پسرم مي خواهم
: مي دونم خانوم ولي لطفا اصرار نكنيد اين تي شرت ها تبليغاتي است براي همكاراان و متخصصان است.
: به خدا من با اون خانوم نبودم. اون جدا بود. من براي پسرم مي خوام.
: خانم اصرار نكنيد بنده را در معذوريت قرار مي دهيد. تي شرت تمام شد.
: آقا تورو خدا براي پسرم مي خوام .
: آه ...
سپس در حالي كه زير لب غر مي زد از مقابل خانوم درخواست كننده دور شد.
سلام آقا يه سوالي درخصوص گارانتي سرورهاي پك اچ داشتم
: به سايت اچ پي مراجعه كنيد.
:ميشه لطفا مشخصات فني اين سرور را به ما بدهيد. براي ...
: در سايت هست.
...
مقايسه مي كنم چند دقيقه وقت براي ندادن تي شرت و چند ثانيه وقت براي ندادن توضيح فني در خصوص كار اصلي به مراجعه كننده گان حرفه اي.

چشمه دو:
: جناب با عرض خسته نباشيد ميشه لطفا در خصوص ماژول هاي حرفه اي و خاصي كه شما در پورتالتون كار كرديد توضيحاتي به ما بدهيد. البته ماژول هاي عمومي مثل اخبار، عكس، اچ تي ام ال، مديريت كاربران و اين گون مواردو نمي خواهيم.
: بفرماييد ( يك نايلكس ... داخل آن يك خودكار تبليغاتي و يك برگه يا بروشور تبليغاتي )
: جناب اين مواردو توي تراكت بزرگي كه مقابل غرفه گذاشتيد خوانده و ديده ام. مي خواهم اطلاعات فني راجع به سورس و نحوه كاركرد اتوماسيون اداري مورد ادعا در پورتالتون بدونم.
: آدرس سايت داخل نايلكس هست. سر بزنيد همه چيز نوشته شده است.
: دمو نداريد ..
: بفرماييد آقا ... شما ... بله .. بفرماييد
ديگه از كادر خارج شديم.

چشمه سه:
: جواد برو اون غرفه ماگ مي ده
: عجب آلبالو شفته اي هستي چه طور مخشو تليت كردي
: برو ..يارو باحاله بگي بهت مي ده...
: بچه ها وايستين من برم يه ماگ صاحاب شم بيام. مگه از جواد شفته كم ترم...

چشمه چهار
- پورتال، اي آر پي، نرم افزار اداري مالي ...

- اتوماسيون اداري نرم افزار پرسنلي، حقوق و دستمزد...

- گزارش ساز، فرم ساز، پورتال ساز، ام آي اس ...

- مديريت كيفيفت، زنجيره تامين، ارتباط با مشتريان ...

- يو پي اس، پيل خشك و تر ...

- سرورهاي پك، رك و سوييچ و روتر ....

- ...

وقتي دقت مي كنم به نوعي انگار همه آمده اند كه شركت ها، سلزمان ها و موسسات دولتي از آن ها خريد كنند. انگار جايي براي بخش خصوصي و عمومي ديده نشده است. قيمت ها گران است. بخش دولتي را حسابي تحويل مي گيرند. به خصوص اگر كت و شلواري و چند نفر خدم و حشمي و ... يا تداركاتچي يه شركتك دولتي حتي ...


چشمه پنج:
: ميشه لطفا جاهاي مهمي كه نصب كرديد رو به ما معرفي كنيد
: بله حتما
ايران خودرو، سازمان كشتيراني، وزارت فلان، وزارت بهمان

ميشه لطفا ...
ايران خودرو، سازمان كشتيراني، وزارت فلان، وزارت بهمان

ميشه لطفا ...
ايران خودرو، سازمان كشتيراني، وزارت فلان، وزارت بهمان

ميشه لطفا ...
ايران خودرو، سازمان كشتيراني، وزارت فلان، وزارت بهمان
...
نام مشتريان همه جا يكسان به گوش مي خورد. جل الخالق يا اينها خيلي اهل آي تي هستند يا ...

چشمه پنج:
غرفه آرايي ها دو نوع است. شيك و اعياني و سه در چهار. بعضي ها نصف يك سالن را اشغال كرده اند. بعضي ها هم يك صندلي. بعضي ها رنگ و نور و دكور بعضي ها هم يك برگ كاغذ آ 4 سياه شده.

چشمه شش:
دنبال كارهاي سخت افزاري و نرم افزاري اصيل ايراني مي گردم. نام هايي چون آمريكا، چين، ژاپن، ‌تايوان، آلمان و ... زياد به گوشم مي خورد. گارانتي دوبي ... اپن سورس ... كاستمايز شده ...

چشمه هفت:
براي زندگي در دهكده جهاني ابزارهاي جهاني و تفكر جهاني لازم است. هيچ وقت براي شروع دير نيست. بومي سازي آي تي كمك شاياني به تفكر ايراني در حوزه آي تي خواهد كرد. نگاه و رويكرد به بازار بالقوه هفتاد ميليوني ايران و هفت ميلياردي جهان مي تواند راهگشاي بسياري از دغدغه هاي بيزنسي باشد. دولت نه تنها بازرگان خوبي نيست حتي به نظر من خريدار خوبي هم نيست. دندان طمع انتظار از بخش دولتي را براي خريدهاي كلان بايد كند. دولت بايستي سياست گذار باشد. حتي كمك مالي، فكري، قانوني و حقوقي، فني و ... بكند. ديگران برايش كار كنند. اگر مي خواهيم وضع اله و كامپمان از اين بهتر باشد نياز به كارهاي بسياري است و اولين مرحله آن روي پاي خود ايستادن و دل كندن از تفكر دولتي ... باي نحو كان ...

دوشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۵

تونل رسالت افتتاح شد. ذهن من منفجر...

ذهنيت اول
بالاخره بعد از سال ها انتظار چشممان به جمال نوراني تونل رسالت منور شد. هميشه پيش خودم فكر
مي كردم هزار و هشتصد متر تونل در دل شهر تهران بسيار ديدني و جالب خواهد بود. ياد تونل هاي جاده چالوس يا راه آهن تهران اهواز مي افتادم. فكر اين كه در چند دقيقه از شرق تهران به غرب بروم بسيار لذت بخش بود. ده سال انتظار ... هزار و هشتصد متر تونل .... چند دقيقه راه به جاي چند ساعت. اصلا تصور اين كه با خودرو مجبور به تردد در بزرگراه همت نباشي خود لذت بخش است چه رسد به سرعت و رواني و ...اوووه.
***
ذهنيت دوم
كرباسچي شهردار سابق تهران بعد از افتتتاح تونل در يك نگاه انتقادي گفت: به جاي هياهو براي افتتاح تونل رسالت دلايل توجيهي براي تاخير و هزينه هاي اقتصادي بالاي آن بيابيد. تونلي كه بنا بوده از سال هفتاد و پنج يعني زمان شروع پروژه در عرض سه سال با هزينه اي حدود ده ميليارد تومان افتتاح شود در مدت زماني حدود 10 سال و با هزينه اي بالغ بر 60 ميليارد تومان افتتاح شد. ( نقل به مضمون)‌
***
ذهنيت سوم
روز اول افتتاح صبح علي الطلوع – ساعت شش و بيست دقيقه صبح - با هيجاني كودكانه كه شب هاي سال تحويل براي عيد شدن و پوشيدن لياس نو داشتيم از خواب برخواستم و استارت ... رفتم و رفتم تا رسيدم به تونل ... كمي سردرگمي تا مسير را پيدا كنمو بالاخره رسيده نرسيده تونل تمام شد. اصلا مزه نداشت. چرا اين قدر زود تمام شد مگر 1800 متر تونل نبود. تا به خودم بيايم خروجي خودم را هم پيدا نكردم و مجبور شد از راستگرد شيخ فضل الله وارد و از طريق آل احمد به شريان چمران بپيوندم. اصلا نشد. بايد بعدازظهر دوباره بروم تا مزه بدهد.
***
ذهنيت چهارم
حدود ساعت پنج بعد از ظهر از طريق چمرام به حكيم و ... سپس تونل رسالت... چه اتفاقي افتاده .. ازدحام خودروها ... ترافيك!!! باورم نمي شود. نزديك به بيست دقيقه تا نيم ساعت از اول تونل تا مقابل مترو مصلي يعني مسافتي حدود دو هزار متر در نيم ساعت.
***
ذهنيت پنجم
فرصت خوبي بود تا تونل را برانداز كنم. و كيف ببرم. روشنايي ها خوب است. صداي تهويه ها روي اعصاب راه مي رود. البته خوب هم عمل مي كند. فضا سازي خيلي خشك و عبوس و سيماني نيست. اما به نظر تونل 1800 متري هم نمي رسد. يعني فضاي تونل كم تر از اين مقدار به نظر مي رسد. احتمالا با احتساب تمام بخش هاي تونل و غير تونل محاسبه شده است. در بعضي قسمت ها فاصله سقف تونل تا كف زمين از بالا كمتر از 10 متر به نظر مي رسد يعني چيزي بين 5 تا 10 متر. از خودم مي پرسم براي چنين ارتفاعي نياز به تونل سازي مي بود. ( پرسشي كه متخصصان بايستي به آن پاسخ گويند) آيا نمي شد كه بزرگراه معمولي بسازيم.
***
ذهنيت ششم
فردا ( يعني امروز )‌ با خوشحالي از همكاران سرويس مي پرسم كه از تونل مي رويم . با تعجب مي گويند نه. ديروز رفتيم و در ترافيك مانديم راننده از شدت عصبانيت مي خواست ما را بخورد. اگر جرات داري خودت بگو. ضمنا مگر شما رفته اي . گفتم بله ديروز با خودرو خودم رفتم. بعدازظر ترافيك وحشتناكي بود ...
***
ذهنيت هفتم
از همت طي طريق مي كنيم . به نسبت چيزي حدود بيست درصد ترافيك روان تر از گذشته شده است. به تونل رسالت فكر مي كنم. سوالي برايم دوباره ايجاد مي شود. فرض كنيم كه تونل ترافيك را بهتر و روان تر كرده باشد. آيا براي ترافيك مقابل مترو ( حتي با آن ديوار و نرده كشي ) فكري كرده ايم . آن هم اگر مهم نباشد ... در ادامه مسير حدود يك كيلومتر جلوتر پل سيدخندان و ترافيك هميشگي آن تا راستگرد بني هاشم چه؟ اگر بخشي از ترافيك همت به رسالت منتقل شود براي پل و ترافيك هاي هميشگي اش چه مي توان كرد.
***
ذهنيت هشتم: انفجار
ذهنم دارد منفجر مي شود . لعنت بر اين ترافيك لعنتي
خسته مي شوم و ديگر سعي مي كنم سوالي براي خودم درست نكنم. چون جواب هايشان را ندارم. ...

شنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۵

خودتان قضاوت كنيد: برندگان ايراني چغندر طلايي


خبرگزارى‌M.A.D که‌ براى‌ مجله‌اى‌ به‌ همين‌ نام‌ در آمريکا خبر تهيه‌ مى‌کند، توسط‌ نويسندگان‌ خود در جام‌جهانى‌ تيم‌ منتخبى‌ از بازيکنان‌ که‌ نمايش‌ جالب‌ توجهى‌ نداشته‌اند انتخاب‌ کرده‌ و براى‌ اين‌ تيم‌ جامى‌ به‌ شکل‌ چغندر در نظر گرفته‌ که‌ نام‌ آن‌ را چغندر طلايى‌ نهاده‌اند.در واقع‌ اين‌ تيم‌ منتخب‌ به‌ عوض‌ جام‌جهاني، جام‌ چغندر طلايى‌ را فتح‌ کرده‌ است.اين‌ خبرگزارى‌ در پى‌ انتخاب‌ هر بازيکن‌ در پست‌ خود دليل‌ يا دلايل‌ انتخاب‌ خود را نيز درج‌ کرده‌ است:اعضاى‌ تيم‌ فاتح‌ چغندر طلايى‌دروازه‌بان‌يوريچ‌ (صربستان): به‌ عنوان‌ تنها دروازه‌بان‌ در جام‌جهانى‌ که‌ در يک‌ مسابقه‌ 6 گل‌ دريافت‌ کرده‌ است‌ (برابر آرژانتين).مدافع‌ راست‌استيو چرندولو (شماره‌ 6 آمريکا) تنها مدافعى‌ که‌ از جناح‌ او 5 گل‌ دريافت‌ شد، طى‌ سه‌ مسابقه.مدافعان‌ ميانى‌داريو سيميچ‌ (شماره‌ 7 کرواسي) تنها مدافعى‌ که‌ در يک‌ مسابقه‌ (برابر استراليا) 3 کارت‌ زرد دريافت‌ کرد و از حيث‌ تعداد خطاهاى‌ مرتکب‌ شده‌ هم‌ مقام‌ اول‌ را به‌ دست‌ آورد.حمد المنتشرى‌ (شماره‌ 4 عربستان) که‌ طى‌ 3 مسابقه‌ فقط‌ يک‌بار توانست‌ روى‌ سر حريفان‌ توپ‌ را با ضربه‌ سر دور کند.مدافع‌ چپ: محمد نصرتى‌ (شماره‌ 20 ايران) به‌عنوان‌ تنها دفاع‌ چپى‌ که‌ در تمام‌ دفعاتى‌ که‌ صاحب‌ توپ‌ شد، فقط‌ 5 درصد از پاى‌ چپ‌ استفاده‌ کرد.بازيکنان‌ ميانى‌نوچى‌ (شماره‌ 20 تونس) هافبکى‌ که‌ 90درصد از دفعات‌ به‌ عقب‌ پاس‌ داد.رومائو (شماره‌ 15 توگو) که‌ 63درصد از دفعاتى‌ که‌ پا به‌ توپ‌ شد به‌ زمين‌ خورد.کالانگا (شماره‌ 17 آنگولا) تنها هافبکى‌ که‌ دريک‌ نيمه‌ از مسابقه‌ حتى‌ يک‌ پاس‌ هم‌ نداد!سولى‌ (شماره‌ 8 کاستاريکا) که‌ قرار بود مغز متفکر تيم‌ خود باشد اما در عرض‌ تنها هافبک‌ جام‌جهانى‌ بود که‌ پاس‌هاى‌ او هيچ‌وقت‌ خطراتى‌ را روى‌ دروازه‌ حريف‌ ايجاد نکرد.مهاجمين‌على‌ دايى‌ (شماره‌ 10 ايران) تنها مهاجمى‌ که‌ بيشتر از 80درصد از توپ‌هاى‌ او به‌ حريف‌ رسيد و تنها بازيکن‌ بلندتر از 90/1 که‌ ضربات‌ سر او به‌ تعداد انگشتان‌ يک‌دست‌ هم‌ نرسيد.وين‌ رونى‌ (شماره‌ 9 انگلستان) يکى‌ از بى‌خطرترين‌ بازيکنان‌ در خط‌ حمله‌ که‌ گلى‌ هم‌ به‌ ثمر نرساند و با يک‌ اخراج‌ بى‌موقع‌ برابر پرتغال‌ تيمش‌ را نابود کرد.* اين‌ مطلب‌ در نشريه‌ اطلاعات‌ هفتگى‌ روز چهارشنبه‌ 21 تيرماه‌ شماره‌ 3239 درج‌ شده‌ است.




سه‌شنبه، تیر ۲۰، ۱۳۸۵

دو نگاه، دو رويكرد

دو نگاه، دو رويكرد

بعضي از تفاوت هاي جامعه آزاد شهروند سالار با جامعه توتاليتر

سازندهاي جامعه توتاليتر / سازندهاي جامعه آزاد

ايدئولوژي سالاري يا ايدئولوژي محوري / خرد محوري بر پايه ميانگين خرد جمعي
تلاش براي آموزندان و تربيت افراد دلخواه / همراهي سيستم آموزشي با نيازهاي جامعه
اولويت آموزش بر پرورش يا آموزش دستوري / همراهي آموزش با پرورش
تربيت انسان هاي منفعل / تربيت شهرونداني فعال
انسان هايي تصميم پذير/ شهروندان تصميم گيرر
تمركز بر سيستم حافظه / پرورش و بستر سازي براي ظهور خلاقيت ها
انسان هاي سيستم پذير / شهروندان سيستم ساز
انسان هاي فرمان پذير/ شهروندان مشورت پذير
سيستم دستوري / سيستم ارشادي تعاملي
تقابل منافع / تعامل در منافع
در مسايل: پاك كردن صورت مساله / حل كردن مساله با روش حل مساله
در سياست خارجي: وجود هميشگي دشمن فرضي/ دوستان بالقوه
انسان هايي بهانه گير و بهانه جو و معترض/ شهرونداني نقاد
تربيت انسان هايي حساس با درجه تحمل پذيري پايين / شهرونداني نقد پذير با آستانه تحمل بالا
تربيت انسان هايي محتاط / تربيت شهرونداني ريسك پذير
متكي به غير / متكي به خود
اعتماد به نفس پايين / اعتماد به نفس بالا
انسان هايي تابع / شهرونداني مستقل
جامعه به دنبال تكليف / جامعه به دنبال حق
در روش علمي: موضوع مدار / مساله مدار
نسبتا موفق در كارهاي فردي / بسيار موفق در كارهاي جمعي و فردي
سيستم اقتصادي دولتي و دستوري/ سيستم اقتصادي با حضور بخش خصوصي
دولت مجري و متصدي/ دولت سياست گذار و ناظر
... /...

دوشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۵

آموزش زبان: نگاهي به استراتژي مالزي

نگاه اول
چند سال پيش در مطلبي مي خواندم كه ماهاتير محمد در اوايل نخست وزيري نسبتا طولاني مدتش در حضور جمعي از مسوولان حوزه آموزش و پرورش ، انجمن هاي اوليا و مربيان و تصميم گيران و برنامه ريزان حوزه آموزش نكته اي با اين مضمون بيان كرد. توقع ما از خانواده ها اين است كه زبان و ادبيات مالايايي را كه سراسر عشق و شور است و بسيار بسيار غني به كودكان ما بياموزند و نه تنها بياموزند زندگي كردن با آن را بياموزند. و ما شهرونداني داشته باشيم كه اشعار شعرا، داستان هاي نويسندگان، متون ادبي و افسانه هاي مالايايي را بخوانند و با آن زندگي كنند. اما توقع ما از سيستم آموزش رسمي اين است كه دانش آموزان امروز و پژوهش گران و معلمان و سازندگان فرداي كشور ما را به زبان و علم روز آشنا كنند. ما مي خواهيم كه شهرونداني داشته باشيم كه با زبان مالايايي زندگي عاشقانه كنند و با زبان انگليسي زندگي عالمانه داشته باشند.

نگاه دوم
بررسي وضعيت مالزي در فرايند توليد، مصرف و اشاعه دانش علمي در سطح جهان و در مقايسه با كشورهاي نسبتا همتا نشان مي دهد كه كشور مالزي پيشرفت هاي شگرفي در حوزه دانش جهاني دارد. دانشگاه هاي معتبر، نسبت دانشجويان سطوح عالي، مراكز تحقيقاتي و آموزشي، مصرف سرانه اطلاعات، توليد اطلاعات، ارتباط با سازمان ها و مراكز علمي و آموزشي جهان، زيرساخت هاي اطلاعاتي، بنيان هاي فناوري، برنامه هاي توسعه همگن و فراگير، برنامه هاي پژوهشي پيشرفته و كاربردي ، درآمد سرانه ملي، توليد ناخالص ملي، رفاه نسبي عمومي، امنيت ، آزادي و .... همه و همه نشان از كشوري در حال پيشرفت و مدرن را دارد. با شاخص هاي مثبت بسيار زياد و شاخص هاي منفي بسيار كم.

نگاه سوم
دانش آموزان ايراني از سال هاي اول دوره راهنمايي شروع به آموزش زبان خارجي مي كنند. انگليسي به عنوان يك زبان خارجي و عربي به عنوان زبان ديگر آموزش داده مي شود. ارزشيابي ها حاكي از سطح كيفي و عمق بسيار كم سواد زباني دانش آموزان ايراني است. يك سوال اساسي وجود دارد و آن اين كه آيا زبان عربي زبان روز علمي و ارتباطي دنيا است. آيا نمي توان زمان بيش تري را براي آموزش صحيح و علمي زبان روز و علمي دنيا صرف كنيم و توقع يادگيري زبان عربي را ه عنوان زبان ديني از خانواده ها داشته باشيم. از سويي ديگر ارزشيابي ها به نظر نمي رسد نشانه هاي مثبتي از پيشرفت در زبان عربي ميان دانش آموزان داشته باشد. وجود تعدا بي شماري مراكز آموزشي زبان انگليسي با متدها و روش هاي متفاوت حاكي از چيست؟ اين موضوع مي توان يك تيغ دولبه باشد سواد كم زباني و نياز زياد براي ارتباط از طريق زبان علمي و ارتباطي دنيا.

نگاه چهارم
چه بايد كرد؟ كي و از كجا بايد شروع كرد؟ بينديشيم و با هم انديشي طرحي نو دراندازيم. نظرات انتقادي خود را براي ارايه در بستر انتقادي جامعه در نگاه چهارم اعلام كنيد

شنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۵

آيا کاغذ فراموش شدنی است؟ يا چگونه می توان به دنيای مجازی اعتمادکرد؟

آيا کاغذ فراموش شدنی است؟ يا چگونه می توان به دنيای مجازی اعتمادکرد؟


به ذهنت فشار می آوری. تمام خلاقيتت را از طريق کلمات به صور گوناگون وارد محيط مجازی می کنی. شعر می گويی. داستان می نويسی. مقاله ای٬ خاطره ای٬ نوشته ای و ... . از خودت راضی هستی. حسی عميق مثل حس زايش . حس مادر بعد از فراغت. به فرزندت نگاه می کنی. جز زيبايی هيچ نمی بينی. سبک می شوی. تخليه تخليه. برای خودت هورا می کشی و در دل با نگاه سوم شخص به خودت غبطه ميخوری که ضمن دست زدن برای تو آرزوی اين را دارند که مثل تو فکر کنند. مثل تو بنويسند و ... و تو همچنان در برج عاج به خودت خسته نباشيد می گويی که توانسته ای بشريت را در ذهنياتت از طريق نوشته ای در محيط وب شريک کنی. ناگهان اتفاقی که نبايد می افتد. آب سردی روی سرت ريخته می شود. از برج عاج خودت با سر سقوط می کنی. با مخ وسط تمامی کثافت های ممکنه می افتی. خودت را نفرين می کنی. خواهر و مادر وب و محيط مجازی را مورد ملاطفت قرار می دهی. خسته می شوی. له و داغان. ذهنت کار نمی کند. تمام نوشته ات پاک شده است. کنترل زد جواب نمی دهد. کنترل وی جواب نمی دهد. بک و فوروارد مرده اند. وارد قبرستان می شوی . روی سنگ قبر خودت فاتحه می خوانی. از خلاقيت خبری نيست. انگار نه انگار چيزی بلدی. ديگر کسی برايت هورا نمی کشد. نمی توانی بشريت را در تفکراتت شريک کنی. برج عاجی وجود ندارد. از اينترنت و اينترانت و وب و امثالهم بدت می آيد. مثل يک آدم بدبخت که زير سم گله خران مانده می شوی. درمانده می شود. می خواهی از اول شروع کنی. هيچ چيز يادت نمی آيد. اينبار آفلاين کار می کنی. از ورد و زر استفاده می کنی. سعی می کنی با معدود کلماتی که يادت مانده است از اول بنويسی يا بسرايی. نمی شود که نمی شود. هر چه می نويسی انگار ابتر است. کم است. بد است. و اصلا به درد خواندن نمی خورد.
***
ول می کنی می روی آب٬ چای يا هر زهرمار ديگری را همراه با غرولند و فحش کوفتماری می کنی. ياد کاغذ می افتی. آن موجود نازنين و بی ادعا که هيچ وقت حتی اگر تو هم يادت برود او نوشته های تو را فراموش نمی کند. به خودت لعنت می فرستی که چرا ياد کاغذ نبودی. قول می دهی که از اين به بعد حواست باشد و قدر و ارزش کاغذ را بدانی. و هيچ چيزی را قبل از نوشتن بر روی کاغذ وارد محيط وب نکنی يا اصطلاحا به باد ندهی ....
***
چند روزی می گذرد .حرصت می خوابد . دوباره ذهنتی شروع به غليان می کند. می جوشد. تنت می خارد. به تکاپو می افتی. سريع سراغ آی و دی گذرواژه ات می روی. شروع به نوشتن و سرودن می کنی. تمام می شود . سبک می شوی. يک حس تخليه و سبکی و راحتی. از بالای برج عاج به پايين نگاه می کنی. ناگهان خيس می شوی... و روز از نو و روزی از نو
...

دوشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۵

ما به مكزيك نباختيم

قبل از شروع مسابقات جام جهاني علي كريمي و نه تنها او بلكه بسياري از مربيان كوچك و بزرگ از جمله حشمت الله مهاجراني و بازيكنان و علاقه مندان فوتبال به اين يقين رسيده بودند كه برانكو مربي كوچكي براي تيم ايران و شرايط بزرگ و ويژه جام جهاني است. روزنامه ها نقد نوشتند. مفسران حرف ها گفتند. كارشناسان كارشناسي ها كردند. اما هم چنان در بر همان پاشنه مي چرخيد كه بايد مي چرخيد. دقت كنيد گفتن بايد مي چرخيد نه مي چرخيد . اصول علمي در ورزش هاي حرفه اي اصولي نسبتا ثابت شده و پذيرفته شده است. مسايلي چون تغذيه ورزشكاران، مسايل روحي و رواني، تمرينات سيستماتيك، بازيهاي تداركاتي، فهم و دانش مربيان، مسايل آْمادگي جسمي و سني بازيكنان، تاكتيك ها و روش پياده سازي آن ها و .... از جمله مسايلي است كه نه تنها از آن ها در متون علمي ورزشي به عنوان مسايل بنيادين بحث و گفت و گو شده بلكه در تمام تيم هاي ورزشي رعايت و پياده سازي شده و يا در حال كار است. اين امر بسيار بديهي است كه براي موفقيت در ورزش حرفه اي بايستي حرفه اي عمل كرد. علمي نگاه كرد. و برنامه عمل و هدف مشخص داشت. در كشور چين از ده ها سال قبل براي مسابقات قهرماني سرمايه گذاري كلان اقتصادي، علمي، زيربنايي، ژنتيكي، و اصولي شده است . در همايش ورزشي در سطوح بين المللي كشور چين، آمريكا، روسيه و ... در حال درو كردن مدال هاي رنگارنگ هستند. در كشور خودمان بررسي وضعيت رشته واليبال بسيار بسيار عبرت آموز است. يك برنامه ريزي نسبتا خوب، آينده نگرانه با استفاده از دانش روز جهان و مديريت مناسب، تجربه مربيان سطح بالاي جهاني كشور ايران را از رده هاي بسيار پايين آسيا به رده هاي بالاي جهاني رساند. ( البته به نظر مي رسد چون همه چيزمان به همه چيزمان بايد بيايد و رشته واليبال هم در اين وسط زيادي خودش را اين چند ساله لوس كرده و رشد بي قواره مثبت داشته بايد به عقب برگردد) اما چرا باختيم و يا اصلا اصل اين سوال درست است يا بايستي جور ديگري اين سوال را طرح كرد. آيا ما از قبل فارغ از نتيجه نباخته بوديم. برسي هاي علمي، بدون پيش داوري، صادقانه و با پرهيز از سياسي كاري هاي مرسوم مي تواند جوابگوي سوال ما باشد. در اين راستا پاسخ گويي به سوالات زير مي تواند راهگشا باشد.

1 . برنامه عمل و سياست هاي كلان ورزش كشور در حوزه فوتبال چيست؟ آيا طراحي شده است؟ اگر بله توسط چه كساني و با چه رويكردي؟ اگر خير چرا؟
2. استراتژي ورزشي ما در دانش افزايي مربيان و بازيكنان و مسلح كردن آن ها به دانش روز جهاني چيست؟
3. اصول حاكم بر استخدام مربيان خارجي و داخلي در سطوح ملي چيست؟
4. تعيين سطوح روابط ورزشي كشور در سطح ملي، منطقه اي و بين المللي بر عهده چه نهادي است؟ اصول آن چيست؟ تا چه ميزان تابع زد و بندهاي سياسي است؟
5. تعين و انتخاب بازيكنان چه ملاك هايي دارد؟
6. افق برنامه عمل ما در رشته فوتبال كجا است؟ ( به كجا مي خواهيم برسيم)

علاوه بر اين موارد يك تيم حقيقت ياب بايستي در صدد يافتن پاسخ هايي قانع كننده براي افكار عمومي – البته اگر براي آن ارزشي قايل باشيم- در خصوص موارد زير باشد.

آيا بازيكنان تيم ملي واقعا با نگرش ملي انتخاب شده اند.
آيا مربيان تيم با نگرش ملي انتخاب شده اند؟
آيا با صرف همين ميزان هزينه در سطح مربيان صاحب نام خارجي و داخلي نمي توان گزينه هاي بهتري براي تيم انتخاب كرد.
نقش شاهرخي و فركي در تيم چيست؟ چه تاثيري در روند تكامل تيم ملي داشته يا دارند؟
آيا براي انتخاب مربيان داخلي گزينه هاي مناسب تري وجود ندارد؟
دلايل به كارگيري بازيكنان سن گذشته و بي بازده در تيم چيست؟ بازيكناني نظير دايي، نصرتي، ميرزاپور، گل محمدي و ...
چه ميزان آزمون و خطا نياز است تا به اين درك برسيم كه وجود بعضي ازبازيكنان در تيم جز اتلاف انرژي و وقت و ضربه زدن به تيم نيست؟
آيا بعد از دهها بازي ملي و اثبات ضعف شديد دروازه بان تيم ملي در همه شاخص هاي لازم از جمله شروع مجدد، بازي سازي، جاگيري، تصميم گيري به موقع ، واكنش هاي سريع ، تسلط بر محوطه، زمين نخوردن و ... به اين نتيجه نرسده ايم كه اشتباه مي كنيم.
آيا دروازه بان هاي ديگري در كشور وجود ندارند كه شرايط حداقلي لازم براي فرصت دادن به آن ها براي حضور در تيم را داشته باشند.
آيا بازدهي نامناسب بعضي از بازيكنان صاحب نام و بي بازده ما را به فكر پيدا كردن بديل هاي مناسب بجاي آن ها نمي اندازد.
آيا علم به وجود اشكال در سيستم دفاعي در چند سال گذشته نبايستي باعث تصميم گيري مناسب ما براي رفع اين مشكل باشد؟
آيا به نظر نمي رسد بعضي از بازيكنان قبل از آن كه توان فني بازي داشته باشند منتخب بوده اند؟
مديريت مربيان چه مفهومي دارد؟ كي و كجا بايستي تعويض كرد؟ چه كساني را ؟
تقابل سياست هاي ورزشي ايران با استانداردهاي جهاني از جمله در مديريت فدارسيون ها و ... به چه مفهومي است؟
دعواهاي سياسي و ضد ورزشي نهادهاي مسوول از كجا نشات مي گيرد؟
آيا انگيزه هاي كافي براي تيم ملي وجود دارد كه بتواند حداقل نقش خود را ايفا كند؟
تاثير تنش هاي ايجاد شده سياسي در ابعاد جهاني و نگاه ديگران به ما بر ميزان تسلط روحي و رواني بازيكنان چه ميزان است؟
آيا جو اردوي تيم مناسب بوده است؟
آيا و ...آيا. ...
هزاران آياي ديگر.

به نظر مي رسد. ما در بازي مكزيك نباختيم . ما قبلا به خودمان باخته بودم. كاش لااقل يكبار به خودمان بيايم و قبل از اين كه بخواهيم پرچم مقدس سه رنگمان را برافراشته ببينيم براي آن احترام قايل باشيم. براي خودمان ارزش قايل باشيم. از اشتباهاتمان يكبار براي هميشه درس عبرت بگيريم . جام جهاني محلي براي كسب تجربه تيم ما نيست. محلي براي ارايه تجربيات ما است.

شنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۵

آنفلوانزاي فوق حاد كتاب Book flu يا قوانين پنج گانه تفكر

آنفلوانزاي فوق حاد كتاب Book flu يا قوانين پنج گانه تفكر

برداشت هايي به بهانه نمايشگاه نوزدهم بين المللي كتاب


موسي جعفربيگلو
عضو هيئت علمي موسسه آموزش عالي علمي كاربردي جهاد كشاورزي


برداشت اول:
در ايام نمايشگاه مقابل غرفه سروش خبرنگاري از دكتر محسنيان راد متخصص و پژوهشگر حوزه ارتباطات سوال كرد چرا مردم به سمت كتاب نمي روند؟ ( سوال نقل به مضمون) با اجازه خبرنگار اين سوال يك سوال كليشه اي است كه در ايام نمايشگاه همه به دنبال پاسخي براي آن مي گردند. البته وظيفه آن خبرنگار شايد همين باشد. اما چرا فقط در اين ايام؟ يا اصلا چرا بايد سوال را اين گونه مطرح كرد. مگر حتما بايستي مردم به سمت كتاب بروند. چرا كتاب‌ها به سمت مردم نيايند؟

برداشت دوم:
يكي از اصلي‌ترين زمان هاي گسترش آنفلوانزاي فوق حاد پرندگان ايامي است كه پرندگان مهاجر كوچ هاي فصلي خود را آغاز مي كنند. در اين هنگام عوامل بيماري زاي اين بيماري- ويروس‌ها – از طريق اين پرندگان از نقطه اي به نقاط ديگر انتقال داده شده و شيوع پيدا مي كند. امكان سرايت از پرندگان به بعضي از حيوانات و از حيوانات به انسان‌ها وجود دارد. اين بيماري مشترك بين حيوانات و انسان پس از جهش ژنتيكي و تبديل به ويروس نوع انساني شكلي خطرناك به خود مي گيرد كه مي تواند فجايعي در گستره بين‌المللي به وجود آورد.

برداشت سوم:
پس از رويت اولين نشانه هاي ابتلا به اين بيماري تصميم‌گيران كشورهاي در معرض خطر در تلاش و تكاپوي راه هاي كنترل آن به انواع روش‌ها روي مي آورند. بستن مرزها و قرنطينه هاي گمركي، معدوم كردن مناطق آلوده، تشويق مردم به عدم مصرف گوشت ماكيان و يا آموزش نحوه هاي مصرف بهينه و بهداشتي آن، واكسيناسيون پرندگان و انسان‌ها، و ... از جمله اين روش‌ها است.

برداشت چهارم:
در بعضي از كشورها در تمام روزهاي سال و در تمامي اماكن و برنامه‌ها نگاهي فرا زماني و فرا بخشي به اين مقوله وجود دارد. يعني برنامه ريزي و مديريت از طريق آموزش، پژوهش، كنترل مداوم، ارتباط چند سويه تصميم‌گيران با توليدكنندگان و مصرف‌كنندگان، ‌نظارت، فرهنگ سازي، واكسيناسيون و الزام هاي بهداشتي، پزشكي و دامپزشكي و ... وجود دارد. به بياني ساده به جاي انتظار براي شيوع بيماري آنفلوانزاي فوق حاد پرندگان آن را كنترل و در اختيار مي گيرند و برخوردي فعال به جاي انتظاري منفعل و هزينه كردهايي بسيار كمتر در اين موضوع دارند.
.
برداشت پنجم:
و حالا BOOK FLU چيست؟ اين بيماري در ايامي تظاهرات اصلي خود را به نمايش مي گذارد كه بسياري از ناشران و ناشرك‌ها شروع به كوچ فصلي خود به مناطق خوش آب و فروش در نواحي نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران مي كنند. عوامل اصلي شيوع اين بيماري فصلي را مي توان در موارد زير خلاصه كرد:
1. مهاجرت كتابفروشان، ناشران و ناشرك‌ها خارجي
2. مهاجرت كتابفروشان، ناشران و ناشرك‌ها داخلي
3. هجوم كارگزاران كتاب و نشريه به منطقه
4. تبليغات از طريق بيلبوردهاي خياباني
5. تبليغات از طريق راديو و تلويزيون
6. بيداري وجه منطقي كتاب گريز مردم و گرايش بي سابقه به وجه غير منطقي كتابخواني! ( اين ناحيه آسيب‌پذير‌ترين ناحيه متافيزيولوژيكي انسان‌ها در مقابل اين نوع از ويروس خطرناك مي باشد)
7. ديدن كتاب در دست سايرين
8. سوالات كليشه اي و پاسخ هاي كليشه اي
9. يادآوري ميزان اهميت كتاب و كتابخواني در سنت، تاريخ و متون مذهبي

برداشت ششم:
وضعيت نشر وضعيتي بيمارگونه است.؟( شعار كليشه اي و دهان پركن در اين ايام). اما به راستي اين بيماري چيست؟ علايم آن چه چيزهايي است. به طور خلاصه مي توان موارد زير را به عنوان بعضي از علت ها و علايم اين وضعيت بيمار گونه اشاره كرد:
1. رابطه اي منطقي بين مولف و نشر وجود ندارد.
2. اغلب ناشران از نعمت خلاقيت در حدي كه بتوانند نبوغ نويسندگان جوان را شناسايي كنند محروم هستند.
3. يك سيستم مافيايي بر جريان اشراف نسبتا جامع و كاملي دارد.
4. فرآيند توزيعي يكي از پيچيده ترين وجوه عمليات مافياي نشر است.
5. در سيستم نشر دولتي به انتفاع نهايي آثار منتشره و يا به كيفيت محتوايي اثر توجه كمي مي شود.
6. ناشران در صدد صيد مولفان و مترجماني هستند كه آثارشان براساس نامشان فروش دارد.
7. ترجمه در بسياري از موارد بر تاليف رجحان دارد.
8. ناشران كمتر در حوزه هاي تخصي وارد مي شوند. و حتي پس از ورود تخصص اندكي نيز در اين حوزه ندارند.
9. شرط اول انتشار هر اثر اطمينان از فروش آن اثر است.(‌البته در نگاه اوليه طبيعي است)
10. شرايط تعيين دستمزدها و حقوق مولفين كاملا يك طرفه است.
11. سرمايه گذاري بلند در صنعت نشر امري كاملا ببي معني است.
12. هر ناشري براي كسب سود و تامين معاش مجبور به چند چاپ مختلف از حافظ، سعدي، مولوي، شاهنامه ، طالع بيني و ... مي باشد. فارغ از اين كه اين عمل در حيطه سياست هاي آن بنگاه انتشاراتي بوده يا نيست؟
13. ناشران تخصصي كه سعي در حفظ تعهد خود به بازار نشر و حوزه موضوعي خود را دارند مجبور به تحمل زيان و يا سود هاي بسيار اندك هستند.
14. هيچ دليل منطقي براي رعايت حقوق مولفان وجود ندارد.
15. ارتباطي علمي براي تعامل و تبادل تجربيات بين ناشران با هم صنفان بين المللي وجود ندارد.
16. نظامي دلالي بر جريان توزيع مواد مصرفي چاپ و كاغذ حاكم است كه آن را جز براي سود بيش تر در حوزه به مصرف نمي رساند. ناشران واقعي مجبور به تحمل شرايط و قواعد اين بازي كه توسط دلالان به آن ها تحميل مي شود هستند.
17. خروج كاغذهاي زبان بسته توليد شده از درختان مظلوم از جريان نشر و توليد محصولات فرهنگي و ورود به بازار مصرفي غير فرهنگي.
18. دوري ناشران از پيشرفت هاي نوين صنعت نشر در جهان.
19. عدم توجه به رسانه ها و محمل هاي نوين غير كاغذي.
20. عدم دسترسي به بازارهاي مقصد.
21. بازار محلي و بسيار اندك.

برداشت هفتم:

علايم،‌ نشانگان و آثار اين بيماري چيست؟
1. هجوم مردم از نوزادان 1 روزه تا كهنسالان 999 ساله به اين منطقه جغرافيايي
2. در هم لولي سن‌ها و جنس‌ها و گرايش هاي موضوعي مختلف( نمونه هاي آزمايشگاهي و ميداني بسياري در اين مورد گزارش شده است. غرفه هاي دانشگاهي شاهد بازديد كودكان و غرفه هاي كودكان شاهد بازديد كنندگاني است كه نه كودكي- بالقوه و بالفعل- دارند و نه در حوزه ادبيات كودكان و نوجوانان علاقه اي دارند نه متخصص اين حوزه هستند و نه اصلا در تمام طول سال در اين حوزه حتي به اندازه يك ريال يا قدم تلاشي كرده اند. در سالن‌ها و غرفه اي كتاب هاي خارجي نيز وضع بدين منوال است. عده زيادي براي ديدن عكس‌هايي اوريجينال كه توسط مميزان ارشاد هنوز منقش به نقوش زيبا و سياه نشده اند. خيلي‌ها هنوز در حد A, B, C… هستند. ولي سري به غرف هنري، پزشكي و ساير كتب تصويري زدن مي تواند در اسرع وقت باعث ابتلا به ويروس اين بيماري شود. غرف كتاب هاي زبان عربي نيز وضعي ديدني دارد. به طور مثال فقط به يك منطقه كه اين وضع در آن حاد مي باشد اشاره مي‌شود. در منطقه جغرافيايي غرفه عربستان ازدحامي عجيب از باربران، زنان، مردان، كودكان سيگار و آدامس فروش، دوره گردان و بيكاران براي گرفتن يك جلد كتاب رايگان و اهدايي موسسه قرآني كشور پادشاهي عربستان وجود دارد. البته با فاصله اي نسبتا زياد مي توان رگه‌هايي از متخصصان بخت برگشته يا شيفتگان تحقيقات اسلامي يا ساير موضوعات به زبان عربي را در پشت سر گروه اول ديد كه به علت عدم تمكن جاني و بازويي با حسرت در انتظار رفتن گروه اول هستند.)
3. بيداري وجه غير منطقي كتاب گريز. اين وجه در اين ايام از زمستان خوابي 355 روزه خود بيدار و ناگهان اشتهايي عجيب به ديدن، خريدن و انبارش چند جلد كتاب پيدا مي كند.
4. مناطق اطراف نمايشگاه محل تردد ميليون‌ها نفر از افرادي مي شود كه اكثرا نه تنها خيابان انقلاب و حول و حوش آن را نديده اند بلكه در صورت نياز نام چند ناشر معتبر داخلي، خارجي يا نام چند شاعر و اديب و نويسنده و محقق و پژوهشگر قابل را نمي توانند به ياد بياورند.
5. در سالن هاي كتب عمومي – و حتي نمونه‌هايي در سالن دانشگاهي نيز رويت شد – به طور ميانگين از هر 100 ناشر و ناشرك نود و نه و نيم تاي آنها چند نمونه حافظ، مثنوي معنوي و شمس و سعدي و شاهنامه، فال، طالع بيني، استخاره و قرآن در قطع هاي مختلف ذره بيني و بازوبندي و حمايلي تا قطع هاي وزيري و شاهانه و لنگه درب خيبري وجود دارد. تاكنون نتايج مشاهدات باليني، ميداني و پيمايشي ما در اين خصوص نتيجه اي به دست نداده است كه چرا همه ناشران و ناشرك‌ها خود را در چاپ كتاب‌هاي بسيار با اهميتي چون قرآن، حافظ و يا فردوسي و امثالهم متخصص مي‌داندد. مگر نه اينكه هر موضوعي متخصصي مي‌خواهد و نكته مكاني دارد.! تازه نكته جالب‌تر اين كه گور مرحومان امثال حافظ از اين گل و بلبل هاي منقوش در لابه لاي اشعارشان در حال لرزش است.( گزارش از مركز زلزله نگاري ماوراء)
6. فروش تنقلات و شيريني‌ها و ساندويچ هاي گوناگون با سس‌هاي بسيار خوشمزه به بالاترين حد خود مي‌رسد. بالاخره هيچ پيك نيكي بدون خوراكي هاي گوناگون لطفي ندارد.
7. بيش‌ترين ميزان حمل كتاب توسط باربرها گزارش شده است. ( تحقيقي در خصوص ميزان تاثير اين حمل و نقل بر ميزان سواد، آگاهي و دانش آنها به عمل نيامده است. براي تحقيقات آينده اين موضوع توصيه مي شود)
8. فروش كتاب هاي درسي و كمك درسي تا حدود زيادي افزايش مي‌يابد.
9. مقوله كتاب درسي دانشگاهي نيز از معجزات ويژه ناشران ما است. اصول آكادميك و دانشگاهي در دنيا بر اين روش استوار و برقرار است كه با طرح مباحثي در كلاس‌هاي درس مدرسان سعي در ايجاد سوالاتي در ذهن دانشجويان كرده و آنها با روحيه پرسشگري، پژوهشگرانه و نقادانه خود بعد از كلاس دربه در به دنبال منابع و متوني بگردند كه بتواند ابزاري براي آن‌ها در كلاس براي بحث و جدل و مطالعه و تحقيق باشد. اما اين كه كتابي را چاپ و منتشر كنيم و نام آن را كتاب درسي دانشگاهي بگذاريم مي‌تواند بدين مفهوم باشد كه اولا. دانش در اين موضوع به طور خلاصه در اين كتاب جامع گردآوري شده است. دوما نيازي به مطالعه بيش تر نيست سوما نيازي به تحقيق و تتبع بيش‌تر و بحث و بررسي نيست. و چهارما اين كتاب عين دانش مسلم و پذيرفته شده است و اين را به صورت پيش فرض قبول داريم و لاغير لطفا دنبال چيزي نرويد. ...( البته اين موضوع علي‌الخصوص در حوزه هاي علوم انساني، اجتماعي، فلسفه، هنر و تاريخ و ... اين گونه موضوعات بيش تر از حوزه هاي فني و پزشكي مصداق دارد. ولي با كمال تعجب ناشري دولتي با تشكيلات عريض و طويل متولي توليد كتاب هاي درسي علوم انساني دانشگاه‌ها است. از كرامات شيخ ما چه عجب ...)
10. قريب بيست ميليون نفر از آحاد اين كشور دانش آموز، دانشجو، معلم و مدرس و مولف و ناشر و ... در مدارس، ‌دانشگاه هاي دولتي و آزاد، علمي كاربردي، فني و حرفه اي، مراكز تحقيقاتي، ‌مراكز آموزشي بخش خصوصي و بنگاه هاي انتشاراتي و ...مشغول تحصيل، تدريس، ‌ تاليف،‌ تحقيق و انتشار آثار هستند. تيراژهاي 2 تا 3 هزار نسخه اي از هر عنوان كتاب كه فقط تعداد كمي از آن ها به چاپ دو و چندم مي رسد براي بيست ميليون نفر اهل مطالعه بالفعل كمي سوال برانگيز است.
11. در كشور چند ميليون نفري آذربايجان چيزي حدود 10 هزار كتابخانه عمومي با موجودي هاي ميليوني در حال خدمت دهي هستند. و در كشور هفتاد ميليوني ما چيزي در حدود 1500 كتابخانه عمومي با موجودي هاي چند هزار جلدي. اين هم علامت سوال ديگر...
12. تعداد افراد عضو يك كتابخانه در كشور ما اگر دانشگاه‌ها و افراد شاغل در مراكز خاص و كتابخانه آن‌ها را مستثني كنيم احتمالا قابل تمام شماري در يك پيمايش كوچك خواهد بود. اين عدد مي تواند تعجب همگان را برانگيزد. حتي با آن استثناها هم براي تعجب انگيزي عددي جالب خواهد بود.
13. وضعيت هزينه كرد ساليانه براي مقوله آموزش در سبد هزينه هاي خانوار شهري و روستايي نيزي اعدادي به ترتيب در حدود 3 و5/1 درصد را نمايش مي دهند.( نقل با اتكا به حافظه از منابع آماري منتشره توسط سازمان ملي جوانان)
14. وضعيت هزينه كرد ساليانه براي مقولات فرهنگي شامل كتاب، نشريه، سينما، تئاتر، منابع ديداري و شنيداري و ... نيز در يك تحقيق وضعي بهتر از اين نخواهد داشت.
15. وضعيت سرانه مطالعه نيز عددي در حدود 3 دقيقه براي هر ايراني را نمايش مي دهد. اين در حالي است كه كتاب آسماني ما هنگام نزول با اقرا ... يعني بخوان شروع شده است. نتيجه منطقي اقرا... از سوي خداوند به پيامبر به طريق اولي تاكيد موكد براي همه بندگان و در همه ازمنه و اعصار است. يعني اي بندگان من بخوانيد و بخوانيد و بدانيد. تنها پاسخي كه مي تواند بنده را - البته فقط من را- قانع كند و ديگران را به تفكر براي پاسخ يابي وادارد اين است كه ما يا كتاب خدا را نخوانده‌ايم يا درست نفهميده ايم و يا اهميت كافي و وافي بدان نمي دهيم. الله اعلم.
16. حكيمي در كسوت وزارت عاليه ارشاد فرمود ميليون ها نسخه از كتب خريداري شده توسط سابقون در انبارهاي وزارت در حال خاك خوردن است. چرا چون از نظر ما – بخوانبد من- اينها كتب مناسب نيستند. (– بخوانيد باب ميل سياسي و فكري من نيستند) و سابقون مي بايست پاسخگو باشند. ( به چه چيزي و چه كسي؟) و اما سوال. كتاب هايي كه با تيراژهاي 2 هزار نسخه اي توسط ناشراني كه با قوانين مصوب اين كشور و با نظارت هاي گوناگون توسط مولفاني كه در اين كشور زندگي مي كنند و ماليات مي پردازند و دل مي سوزانند منتشر مي شود و از سويي ديگر با اين وضعيت مطالعه – شما بخوانيد كتاب نخواني- و با اين وضعيت تعداد كتابخانه هاي عمومي و اعضاي آن‌ها و تعداد باسوادان و بيسوادان آيا اين ره كه مي رويم به تركستان نيست.
17. به نظر مي رسد در شرايطي كه دنيا در راستاي خطي در حال شتاب گرفتن در تمامي حوزه‌هاي بشري است ما گرد يك نقطه در حال چرخيدن با چشم هاي بسته هستيم. گول زدن خودمان – تنها هنري كه به خوبي داريم- با گزاره هايي بي معنايي چون نمايشگاه فرانكفورت از نظر وسعت كم تر از يك نهم نمايشگاه تهران است. ( نقل يكي روزنامه هاي تهران در ايام نمايشگاه از مسئولين مدعو نمايشگاه فرانكفورت)‌ يا بزرگترين نمايشگاه كتاب از نظر تعداد بازديد كننده و يا نمايشگاه كتاب فرانكفورت يك نمايشگاه تجاري در حوزه نشر است و ...
18. و اما اين قصه تكراري طولاني شد چه بايد كرد...


برداشت هشتم يا شام آخر:
برداشت آخر اميدواريم وارد مسايل كليشه اي نشود و پسنده افتد و داني.
1. پيشنهاد مي شود بخش اعظمي از يارانه هاي اعطايي با كالاهاي اساسي و مواد نفتي و امثالهم كم و بخشي يه حوزه فرهنگ، آموزش، كتاب و كتابخانه اختصاص يابد.
2. پيشنهاد مي شود يك بار براي هميشه تفكر من مي دانم پس هر چه دلم خواست انجام مي دهم از حوزه كتاب و نشر و فرهنگ رخت بربندد. براي اين كار قضاوت نهايي براي هر اثر منتشره بايستي به منظر داوري عمومي و مردم گذارده شود. در اين حوزه قوانين زير به صورت كلي ملهم از قوانين پنج گانه رانگاناتان صداق،‌جاري و ساري خواهد بود:
الف. هر تفكري خواننده اش
ب. هر خواننده اي تفكرش
ج. جريان فكر و فرهنگ يك جرياني روبه رشد، ‌تعاملي، ‌ميان فرهنگي، جهاني و انساني است.
د. در جريان تعاملي فرهنگي خواننده وقفه ايجاد نكنيم.
ه. هر تفكري حق حيات و ممات دارد. حيات و ممات تفكر و جريان فرهنگ را به اصحاب آن، جامعه و متفكران بسپاريد.
3. براي انتشار هيچ اثري يا تفكري سدي جز خواست مردم نگذاريم. خواست مردم با مظاهري چون عدم اقبال عمومي به اثر،‌ عدم خريد و مطالعه يا پاسخگويي هاي نقادانه صاحبان فكر خود را نشان خواهند داد.
4. كمترين ماليات و عوارض براي بخش هاي فرهنگي و بيش ترين تخفيفات و يارانه ها را به اين حوزه سوق دهيم.
5. بازمهندسي سيستم آموزشي از دوران پيش از دبستان تا مراحل عاليه. حركت از سمت و سوي معلم يا كتاب محوري به سمت و سوي پرسش محوري و تفكر انتقادي و بستر سازي براي نظام آموزشي-پژوهشي.
6. محوريت قراردادن كتاب، كتابخانه و منابع اطلاعاتي براي مطالعه، ايجاد پرسش و پاسخ يابي به جاي محوريت كتاب به عنوان منبع درسي.
7. ايجاد بسترهاي لازم براي پرورش استعدادها در مسيرهاي درست و تمركز بر رشد خلاقيت ها و پذيرش تفاوت هاي فردي در نظام آموزشي.
8. حركت به سمت پلوراليسم آموزشي و دوري از نظامي آموزشي يكسان براي همه، ‌يكسويه نگر و تك‌بعدي با پذيرش اصل تفاوت هاي فردي.
9. گسترش آموزش هاي عمومي رايگان.
10. بهره گير از تجارب بين المللي و تجارب ساير كشورها در نظام هاي آموزشي براي هماهنگي بيش تر با پيشرفت علم در دنيا و رسيدن به مرحله توليد علمي و نهضت نرم افزاري و سخت افزاري و جهاد توليد علم نه معناي شعارين آن.
11. توجه ويژه به زبان هاي بين المللي به عنوان زبان دوم براي دسترسي بيش تر به منابع جهت مطالعه، تحقيق و توليد و بازتوليد علم.
12. حركت به سمت پذيرش قوانين حقوق معنوي مولفين و قواني كپي رايت.
13. بومي سازي دانش.
14. ايجاد بسترهاي لازم براي آموزش و پژوهش.
15. ايجاد جايگاه واقعي براي معلمان،‌ مدرسان، مولفان و اصحاب فرهنگ.
16. كاستن از تصدي گري دولت به تمام معنا در بخش فرهنگ، ‌آموزش،‌ پژوهش و افزودن نقش هاي سياست گذاري و نظارت( البته نه نظارتي با مفاهيم سلبي).
17. دوري از نگاه سياسي، مصلحتي، كوتاه مدت و حزبي و شخصي به مقوله فرهنگ و آموزش.
18. و البته هزاران كار ديگر با نظر اصحاب فكر براي عملياتي كردن اين مفاهيم.

برداشت بيستم:
در نمايشگاه بيستم كجا خواهيم بود. يك پله بالاتر يا باز هم چند پله پايين تر...


سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۵

بذر محبت به جاي تخم خشونت

بذر محبت به جاي تخم خشونت
مجموعه اتفاقات و اختلافات قومي،‌ قبيله اي، مذهبي و عقيدتي از چپ هاي كمونيستي طرفدار شوروي سابق و راست هاي طرفدار غرب، سني ها و شيعه ها، پشتون ها و ازبك ها، ميليشاهاي مزدور و ميهن پرستان پرشور از زمان حبيب الله كلكاني راهزن شرور افغاني يا بچه سقو، امان الله خان، عنايت الله خان، محمد نادر شاه و ظاهر شاه تا ببرك كارمل و نور محمد تركي، ژنرال دوستم، نجيب الله، احمد شاه مسعود، ملا محمد رباني طالباني، صبغت الله مجددي، و همه و همه تا برهان الدين رباني غير طالباني و حكمتيار از مهم ترين دلايل ظهور طبقه و طيف فكري نحله طالبان در افغانستان شد. هر گروه پس از رسيدن به قدرت با اعدام و كشتارهاي خود در صدد تسويه حساب هاي قبيله اي و قومي و مذهبي برآمد. با اين نگرش كه بتواند جاده صاف و آرامي را براي خود در حكومت بر سرزمين افغان هاي به جا مانده از تقسيمات جهاني كشور گشايان انگليسي ايجاد كند. راهزني كه به پادشاهي رسيده بود و عسگر تقويت مي كرد، دستور تخريب موزه كابل صادر مي كرد و زنان منع و دختران در همه كار نامحرم مي شمرد و آموزش برآن ها حرام همان قدر با ناداني خود جامعه مصيبت زده و ناآرام افغان را رنج مي داد و رنجور مي كرد تا دعواهاي حكمتيار و رباني بر سر مناصب و وزارت احمد شاه مسعود و امثالهم. در اين بلبشوي قومي- مذهبي گروهي از راه رسيده از پشت كوه هاي سر به فلك كشيده با حمايت دشمنان دوست نماي طالب منافع خود ادعاي يكپارچگي، اتحاد، وحدت، آبادني و پيشرفت ملت افغان در پرتو تعاليم اسلام كردند. و چه چيزي خوشايند تر اين دعوت به اتحاد براي ملتي خسته از تشتت و آواره گي و پايتختي مصيبت زده براي هميشه با بمباران ها و موشك هاي خودي و غيرخودي. اندك زماني نگذشت كه پشت كوهي هاي سابق نودولتان طالبان نام شدند. و باز تاريخ تكرار شد و اين بار در هيئتي كمدي و خنده دار اما خنده تلخ. روش و منش مدعيان اسلام طالباني با منش و روش بچه سقوي راهزن در كشت و كشتار، اعدام ، تخريب موزه ها و كتابخانه ها، آثار بودايي و ... هيچ تفاوتي نداشت . يك كار ، يك هدف ، يك روش ولي از دهان دو گروه متفاوت از نظر تاريخي. احساس اين است كه طالبان نه تنها نحله اي جديد نبوده و نيست بلكه اطلا حزب و مسلك و گروهي متشكل از تعدادي افراد مشخص نيست. بلكه يك تفكر و جرياني است كه سال ها ربشه در خون مردم افغان داشته و هر از گاهي در ردايي خود نمايي مي كرده است. اين مقدمه طولاني به سبب طرح اين پرسش اساسي است كه بررسي ريشه هاي خشونت در كشور ما از جنوب ( بمب گذاري ها) تا تركمن، زاهدان و بم و اشرار و جند الله، كرمانشاه،‌مهاباد و مسجد سليمان،‌ اهواز تا روند تغيير استراتژيك مجاهدين از مبارزه سياسي تا جنگ مسلحانه عليه مردم و كشور اصلي خودشان( بعد از خرداد 60)، مباحث و خط كشي هاي خودي و غيرخودي،‌ امنيتي كردن مسايل اجتماعي، فرهنگي، علمي و اطلاعاتي و ارتباطاتي و مسايل مربوط به گزينش ها و صلاحيت ها ... آيا نمي تواند خداي ناكرده ما را به سمت و سوي ظهور طبقه اي در كشور كند كه مدعي ادعاهايي چون ادعاهاي نحله هايي از سنخ طالبان كند؟ آيا پايه ريزان تئو.ري خشونت نمي دانند يا نمي خواهند بدانند كه خشونت موجد خشونت است مگر خشونت مشروع در پرتو قانون براي احقاق حق مظلوم و تبيه و تنبه مجرم آن هم با رعايت اصول علمي و انساني و با در نظر گرفتن شرايط زماني و مكاني، قانوني و پيشينه فكري، رفتاري و بستر رشد افراد ؟ اصطلاح خون با خون پاك مي شود هنوز در ادبيات ما خيلي رنگ و روي نباخته است؟ چه بايد كرد؟ بايد اسلحه كشيد و از هوا و زمين پاسخ راهزنان امنيت و جان و مال و ناموس را با گلوله دادو بر دامنه خشونت ها افزود؟ يا موشكافانه به بررسي علل و دلايل ايجاد چنين رويكردهاي خشن در جامعه پرداخت. ضمن اين كه پاسخ مناسبي نيز به مجرمان در مقابل اعمالشان داد. خردورزي و مصلحت انديشي حكم مي كند به ريشه يابي خشونت پرداخت و ريشه ها را خشكاند چرا كه تا ريشه پابرجا است با هر حركتي دوباره قامت زشت خشونت قد كشيده و برافراشته مي شود و خود را در هيئتي و هيبتي نو نمايان مي سازد. در اين راه براي شناخت واقعي ريشه ها بررسي و موشكافي خردورزانه و مصلحانه در خصوص موارد ذيل پيشنهاد مي شود:
بررسي و شناخت كافي و لازم از اقوام و قوميت ها در ايران و احترام به جايگاه آن ها
بررسي و شناخت جايگاه اقليت ها مذهبي در ايران و احترام به جايگاه آن ها
بررسي راهكارهاي عملي براي مشاركت همه ايرانيان با هر نوع تفكر و مذهب در سرنوشت و فرايند مديريت كشور.
ايجاد بسترهاي لازم جهت تحزب و فعاليت هاي حزبي
ايجاد بسترهاي لازم جهت فعاليت مطبوعاتي و فرهنگي اقليتهاي قومي و مذهبي در چارچوب قانون
بستر سازي لازم براي تبديل اپوزيسيون خارجي به اپوزيسيون داخلي
بستر سازي لازم جهت تبديل معاند به منتقد
ايجاد سازوكارهاي لازم و قانوني و احترام به آن ها در راستاي نقد و نقد پذيري
اصلاح نظام قضايي كشور و قوانين تبيض آميز قومي، جنسي و ...
احترام به زبان هاي مختلف و پذيرش آموزش هاي نظام چند زباني با احترام به زبان رسمي كشور
سرمايه گذاري هاي مناسب اقتصادي در استان هاي محرم و عمدتا مرزي كشور
توجه به بازار كار و بيكاري در مناطق محروم و اشتغال زايي
ايجاد امكانات آموزشي و رفاهي در مناطق بيش تر محروم با مشاركت هاي محلي و بومي
سپردن فرايند مديريت مناطق فوق به دست نيروهاي بومي اصلح
گسترش نظام آموزش رايگان تا سطوح عالي در اين مناطق
حركت به سمت رفتارهاي انگيزشي و ايجابي به جاي رفتارهاي حكومتي سلبي و دافع.
به رسميت شناسي آداب، ‌سنن، ‌رسوم و مناسك اقوام مختلف (‌مذهبي، ملي و ...) و در حد امكان گسترش آن در سطح ملي.
ايجاد ظرفيت هاي اجتماعي لازم جهت بالا بردن آستانه تحمل افراد،‌ گروه ها و دولت
آزادي مطبوعات و انتشارات و لغو هرگون مميزي پيش از انتشار به جاي مميزي پس از انتشار توسط مردم و افكار عمومي
ايجاد كرسي هاي مطالعاتي و مجمع هاي مشورتي براي اقوام و گرو ها و تبادل و تعامل عمومي با يك ديگر

يقين دارم كه تعامل بهترين گزينه براي حل مسايل كشور است. و حذف انديشه ها و تفكرات با مرزبندي هاي خودي و غير خودي جز بر دامنه خشونت هاي قومي،‌ خياباني، حزبي و گروهي نخواهد افزود. براي ساختن ايران همه مسئولند و همه بايستي در راستاي اين مسئ.ليت اختيارات لازم، كافي و قانوني نيز داشته باشند.

شنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۸۵

What is what? نانو چيست؟

اين هندبوك عبارات، تعاريف، پديده‌هاي مهم، اصول و قواعد كشف شده در فيزيك، شيمي، فناوري و كاربرد نانوساختارها را به طور خلاصه ارائه داده است. ارائه و معرفي شكل اختصاري اطلاعات جمع‌آوري شده از كتب درسي، دايره‌المعارف‌هاي مخصوص، كتاب‌هاي مرجع و مقالاتي كه اخيراً به چاپ رسيده‌اند، زمينه مناسبي براي درك اصطلاحات جديد و قديمي علوم و فناوري‌نانو كه به طور وسيعي در مقالات و كتب علمي بكار مي‌روند، فراهم كرده است. براي مطالعه جامع و فراگير هر موضوع، هر مجموعه از عبارات و تعاريف اساسي با معرفي منابع ثانويه (كتب، وب سايت‌ها و مقالات مروري) همراه است. در هر مبحث، عبارت يا اصطلاحات مورد بررسي تفسير شده و مفهوم ساده‌اي از پديده‌هاي مربوط به آن ارائه گرديده‌اند. همچنين اطلاعات مازاد به شكل پيوست‌ها و ضمام، تاريخچه‌اي بازنگرانه از موضوع، با ارجاع به منابع بيشتر ارائه مي‌كند. اين كتاب با در برگرفتن بيش از 1300 مورد كه هر كدام به اندازه چند جمله تا يك صفحه توضيح داده شده‌اند، منبع ايده‌آلي براي پاسخ به سئوالات مربوط به عبارات و اصطلاحات ناشناخته دانشجويان تحصيلات تكميلي و دكتري كه به مطالعه نانوساختارها، نانوالكترونيك و فناوري نانو مي‌پردازند، به حساب مي‌آيد. به اين ترتيب، كتاب مذكور براي اساتيد دانشگاه، مديران و كساني كه با علوم وفناوري نانو سر وكار دارند، بسيار مفيد خواهد بود. اين كتاب توسط Victor E. Borisenko , Stefano Ossicini در سال 2004 بوسيله انتشارت John Wiley & Sons منتشر شده است و متن كامل آن در كتابخانه الكترونيك ستاد وي‍ژه توسعه فناوري نانو موجود مي باشد. براي دريافت آن اينجا را کليک کنيد.

شنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۴

فرار دل ها : فرار مغزها

فرار دل ها
سال ها است كه از فرار مغزها صحبت مي كنيم. هميشه ادامه دارد و هيچ كاري حز در راه تسريع اين فرار انجام نمي دهيم. در حوزه سياست علاوه بر سياست گريزي آستانه تحمل طبقه متوسط و روشنفكر جامعه را به حداقل رسانده ايم. سيساست هاي سلبي،‌دشمن تراشي، دوستي گريزي و دوستي با كساني كه نمي توان به دوستي آن ها اميدوار بود اساس سيساست خارجي ما را تشكيل مي داده است. در حوزه سياست داخلي كتمان حقايق، دروغ پردازي، بزرگنمايي و كوچك نمايي و و ارونه سازي حقايق بخشي از فعاليت هاي عمده بوده است. عدم توجه به خواسته ها و كم داشت هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي اين قشر آن قدر در دستور كار رسمي بوده كه هميشه با سياست هاي اداري گزينشي و حراستي ممزوج و هماهنگ بوده است. رانش تحصيلكرده گان به اقمار حوزه هاي اجتماعي و علمي راهي طي شده در اين سال ها است. در حوزه هاي فرهنگي كم توجهي به اين بخش آن قدر مورد اهتمام بوده كه فرهنگ سازي عمده در تمامي حوزه ها از طريق لايه هاي بيرون از حاكميت و تفكر رسمي صورت پذيرفته است. و اين قصه بدجور ادامه دار است و شبيه به هزارو يك شب. در اقدامي انقلابي تر فرار سرمايه ها راهي را درپيش گرفت كه سال ها فرار مغزها با شتاب طي مي كرده است. نگاهي به بازار سرمايه گذاري خارجي، بازار بورس و سرمايه گذاري داخلي در بخش هاي توليدي و زيربنايي به خوبي وضعيت نابسامان شاخص ها را به نمايش مي گذارد. اما اين تمام قصه نيست. بحث اصلي من فرار ار نوع جديد است كه آن را فرار دل ها يا دل گريزي مي نامم. اين پديده در راستاي دو پديده فرار مغزها و سرمايه است ولي با شدتي بيش تر و برگشت ناپذيري كم تر. و اما اين قصه تلخ بر خلاف آن دو هنگامي كه از مرزهاي خاكي خارج شد ديگر راه برگشتي ندارد چرا كه مرزهاي احساس و عاطفه را نه تنها گم كرده بلكه پل هاي دل را پشت سر خود خراب كرده است. جايي كه ديگر آخرين بقاياي ريشه خود را سوزانده باشي چه جاي بازگشت. افسوس و صد افسوس از اين ريشه سوزي و بي ريشه سازي

یکشنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۴

معرفي منابعي براي مطالعه موتورهاي كاوش و جست و جوي پيشرفته در اينترنت

راهنماي يافتن اطلاعات با كيفيت در اينترنت/آليسون كوك / ترجمه مهدي خادميان/ ويراستار دكتر محمد حسين دياني /انشارات كتابخانه رايانه اي / مشهد/1382

اصول مهندسي اينترنت/ مهندس احسان ملكيان/ تهران/ نص/ 1384

جستجوي اطلاعات در عصر اطلاعات/ آندرو لارج و لوسي تد و ريچارد هارلي/ دكتر زاهد بيگدلي/ نشر كتابدار/ 1382

تكنيك ها و ابزارهاي جستجو در اينترنت/ فاطمه فرزانه/ ناقوس / 1383
مرجع كامل كليدهاي طلايي اينترنت/ هارلي هان/ امير حسين رضوي/ ناقوس/ 1382

فوريت هاي اينترنت/ موسي جعفربيگلو/ دبيزش

www.irandoc.ac.ir
موتورهاي كاوش اسنترنت/ دكتر غلامعلي منتظر/انتشارات كوير 1384

www.searchenginewatch.com
www.searchengine.com

چهارشنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۴

خصوصي‌سازي در آموزش‌هاي عالي:


ستاره عصر تصدي‌گري دولت‌ها، دير زماني است كه در بسياري از كشورهاي مدرن رو به افول گذاشته است. دولت‌ها پذيرفته‌اند كه به جاي تصدي امور تولي امور را برعهده گرفته و نقش سياست‌گذار، برنامه‌ريز و ناظر را ايفا كنند. عبارت كليدي دولت بازرگان خوبي نيست آويزه گوش همه دولتمردان مدرن كشورهاي مدرن شده است. اكثر حوزه‌ها از اين قاعده كلي مستثنا نبوده و نيستند. آموزش عالي نيز از جريان خصوصي سازي دور نمانده است. هدف اصلي از خصوصي سازي در آموزش عالي ايجاد يك رابطه منطقي اقتصادي بين آموزش و اشتغال از يك سو و تنگ‌تر كردن حلقه ارتباطي جامعه و نيازهاي آن با نظام آموزشي از سوي ديگر است. هم‌چنين افزايش بهره‌وري، كارايي، كاهش هزينه‌ها، تخصيص بهينه منابع، برپايي بستر عرضه و تقاضا يا نظام مبتني بر مناسبات بازار براي آموزش عالي، نزديك كردن نظام توليد، صنعت و كارآفريني به نظام آموزش عالي از جمله دلايل ديگر خصوصي سازي در اين حوزه است. اقتصاد مبتني بر اطلاعات، مديريت تصميم‌گيري، تغييرات تركيب جمعيتي، گرايش عمومي و فراگير به مقولات آموزش و آموزش عالي، بي‌اعتمادي به نقش‌هاي تصدي‌گري دولت، كارايي و بهره‌وري بالاتر بخش غيردولتي، ظهور فن‌آوري‌هاي نوين از جمله مهم‌ترين دلايل حركت به سوي خصوصي سازي در آموزش عالي بوده است. برخلاف گذشته ديگر انباشت طلا و يا معادن و كارخانجات في‌نفسه موجد ثروت نيست. بلكه در اقتصاد نوين و مدرن ارزش اصلي در سرمايه‌هاي انساني و توليد اطلاعات است و اين موضوع بيان‌گر تغييرات عميق در نظام‌هاي آموزش عالي است. بررسي روند خصوصي سازي در آموزش عالي كشورهاي مدرن و ارايه راهكارهاي مناسب خصوصي سازي براي آموزش عالي ايران هدف اصلي اين كوته نوشت است.

یکشنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۴

سازمان‌هاي آموزشي يادگيرنده تعاملي: سازمان‌هاي واكنش سريع دانش مدار فردا



عصر حاضر را با نام‌هايي چون عصر فرا‌صنعتي، اطلاعات، سازمان‌هاي زاينده يا يادگيرنده و عصر ارتباطات نام‌گذاري كرده‌اند. با پيشرفت علوم، فنون و نيز فن‌آوري‌هاي پيشرفته نظير شبكه‌ها، مخابرات، ارتباطات، ماهواره‌ها، اينترنت و ... فاصله‌هاي زماني و مكاني به حداقل رسيده و به قول مارشال مك لوهان، استاد علوم ارتباطات، دنياي بزرگ ما به يك دهكده جهاني تبديل شده است. در اين ميان شرايط رقابتي شديدي در عرصه‌هاي مختلف اجتماعي، اقتصادي، سياسي، علمي، آموزشي و ... بين جوامع مختلف ايجاد شده است. امروزه ضرورت مطالعه سازمان‌ها ، علي‌الخصوص سازمان‌هاي آموزشي به عنوان موتور محرك جوامع در مباحث توسعه امري بديهي و انكار ناپذير است. پيچيده‌گي فناوري، گسترده‌گي اطلاعات، سرعت ارتباطات، افزايش بي‌نظمي در محيط و تنوع نيازهاي روز به روز گوناگون شونده ادامه حيات سيستم‌هاي سنتي آموزش را غيرممكن ساخته است. هم‌چنين در عرصه رقابت‌هاي جهاني جايگاه سازمان‌هاي آموزشي به عنوان تربيت‌كننده نيروي انساني مورد نياز دنياي آينده با رويكرد تخصص‌گرايي و تعامل به جايگاه ويژه‌اي تبديل شده است. لذا مطالعه داشته‌ها و كم‌داشت‌هاي سازمان‌هاي سنتي آموزشي براي برنامه‌ريزي سازمان‌هاي يادگيرنده آينده امري الزامي است. بديهي است سازمان‌هاي يادگيرنده نمي‌توانند و نبايد ديگر صرفا سازمان‌هايي باشند كه فقط پيش‌بيني كننده آينده نزديك دهكده جهاني باشند بلكه علاوه بر عكس‌العمل سريع نسبت به تغيير و تحولات جهاني و بومي با برنامه‌ريزي‌هاي بلند مدت تبديل به سازمان‌هاي يادگيرنده تعاملي باشند. بدين مفهوم كه بر محيط علاوه بر تاثير‌پذيري از آن تاثير‌گذاري داشته باشند. نظريه سازمان هاي يادگيرنده يكي از نظريات مدرن است كه اولين بار توسط دكتر پيتر سنگه از اساتيد انستيتو فني ماساچوست ارايه شده است. براساس اين نظريه در اين جهان متحول و پرشتاب، سازمان‌ها در صورتي مي‌توانند مزاياي رقابتي خود را حفظ كنند كه به صورتي موجوديتي يكپارچه و واحد قادر به يادگيري سريع‌تر نسبت به رقبا باشند. قابليت‌هاي شخصي كاركنان و مديران، مدل و الگوهاي ذهني، آرمان مشترك، كار تيمي و تفكر سيستمي اصول اصلي پنج‌گانه اين سازمان‌ها هستند. .