شنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۵

آنفلوانزاي فوق حاد كتاب Book flu يا قوانين پنج گانه تفكر

آنفلوانزاي فوق حاد كتاب Book flu يا قوانين پنج گانه تفكر

برداشت هايي به بهانه نمايشگاه نوزدهم بين المللي كتاب


موسي جعفربيگلو
عضو هيئت علمي موسسه آموزش عالي علمي كاربردي جهاد كشاورزي


برداشت اول:
در ايام نمايشگاه مقابل غرفه سروش خبرنگاري از دكتر محسنيان راد متخصص و پژوهشگر حوزه ارتباطات سوال كرد چرا مردم به سمت كتاب نمي روند؟ ( سوال نقل به مضمون) با اجازه خبرنگار اين سوال يك سوال كليشه اي است كه در ايام نمايشگاه همه به دنبال پاسخي براي آن مي گردند. البته وظيفه آن خبرنگار شايد همين باشد. اما چرا فقط در اين ايام؟ يا اصلا چرا بايد سوال را اين گونه مطرح كرد. مگر حتما بايستي مردم به سمت كتاب بروند. چرا كتاب‌ها به سمت مردم نيايند؟

برداشت دوم:
يكي از اصلي‌ترين زمان هاي گسترش آنفلوانزاي فوق حاد پرندگان ايامي است كه پرندگان مهاجر كوچ هاي فصلي خود را آغاز مي كنند. در اين هنگام عوامل بيماري زاي اين بيماري- ويروس‌ها – از طريق اين پرندگان از نقطه اي به نقاط ديگر انتقال داده شده و شيوع پيدا مي كند. امكان سرايت از پرندگان به بعضي از حيوانات و از حيوانات به انسان‌ها وجود دارد. اين بيماري مشترك بين حيوانات و انسان پس از جهش ژنتيكي و تبديل به ويروس نوع انساني شكلي خطرناك به خود مي گيرد كه مي تواند فجايعي در گستره بين‌المللي به وجود آورد.

برداشت سوم:
پس از رويت اولين نشانه هاي ابتلا به اين بيماري تصميم‌گيران كشورهاي در معرض خطر در تلاش و تكاپوي راه هاي كنترل آن به انواع روش‌ها روي مي آورند. بستن مرزها و قرنطينه هاي گمركي، معدوم كردن مناطق آلوده، تشويق مردم به عدم مصرف گوشت ماكيان و يا آموزش نحوه هاي مصرف بهينه و بهداشتي آن، واكسيناسيون پرندگان و انسان‌ها، و ... از جمله اين روش‌ها است.

برداشت چهارم:
در بعضي از كشورها در تمام روزهاي سال و در تمامي اماكن و برنامه‌ها نگاهي فرا زماني و فرا بخشي به اين مقوله وجود دارد. يعني برنامه ريزي و مديريت از طريق آموزش، پژوهش، كنترل مداوم، ارتباط چند سويه تصميم‌گيران با توليدكنندگان و مصرف‌كنندگان، ‌نظارت، فرهنگ سازي، واكسيناسيون و الزام هاي بهداشتي، پزشكي و دامپزشكي و ... وجود دارد. به بياني ساده به جاي انتظار براي شيوع بيماري آنفلوانزاي فوق حاد پرندگان آن را كنترل و در اختيار مي گيرند و برخوردي فعال به جاي انتظاري منفعل و هزينه كردهايي بسيار كمتر در اين موضوع دارند.
.
برداشت پنجم:
و حالا BOOK FLU چيست؟ اين بيماري در ايامي تظاهرات اصلي خود را به نمايش مي گذارد كه بسياري از ناشران و ناشرك‌ها شروع به كوچ فصلي خود به مناطق خوش آب و فروش در نواحي نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران مي كنند. عوامل اصلي شيوع اين بيماري فصلي را مي توان در موارد زير خلاصه كرد:
1. مهاجرت كتابفروشان، ناشران و ناشرك‌ها خارجي
2. مهاجرت كتابفروشان، ناشران و ناشرك‌ها داخلي
3. هجوم كارگزاران كتاب و نشريه به منطقه
4. تبليغات از طريق بيلبوردهاي خياباني
5. تبليغات از طريق راديو و تلويزيون
6. بيداري وجه منطقي كتاب گريز مردم و گرايش بي سابقه به وجه غير منطقي كتابخواني! ( اين ناحيه آسيب‌پذير‌ترين ناحيه متافيزيولوژيكي انسان‌ها در مقابل اين نوع از ويروس خطرناك مي باشد)
7. ديدن كتاب در دست سايرين
8. سوالات كليشه اي و پاسخ هاي كليشه اي
9. يادآوري ميزان اهميت كتاب و كتابخواني در سنت، تاريخ و متون مذهبي

برداشت ششم:
وضعيت نشر وضعيتي بيمارگونه است.؟( شعار كليشه اي و دهان پركن در اين ايام). اما به راستي اين بيماري چيست؟ علايم آن چه چيزهايي است. به طور خلاصه مي توان موارد زير را به عنوان بعضي از علت ها و علايم اين وضعيت بيمار گونه اشاره كرد:
1. رابطه اي منطقي بين مولف و نشر وجود ندارد.
2. اغلب ناشران از نعمت خلاقيت در حدي كه بتوانند نبوغ نويسندگان جوان را شناسايي كنند محروم هستند.
3. يك سيستم مافيايي بر جريان اشراف نسبتا جامع و كاملي دارد.
4. فرآيند توزيعي يكي از پيچيده ترين وجوه عمليات مافياي نشر است.
5. در سيستم نشر دولتي به انتفاع نهايي آثار منتشره و يا به كيفيت محتوايي اثر توجه كمي مي شود.
6. ناشران در صدد صيد مولفان و مترجماني هستند كه آثارشان براساس نامشان فروش دارد.
7. ترجمه در بسياري از موارد بر تاليف رجحان دارد.
8. ناشران كمتر در حوزه هاي تخصي وارد مي شوند. و حتي پس از ورود تخصص اندكي نيز در اين حوزه ندارند.
9. شرط اول انتشار هر اثر اطمينان از فروش آن اثر است.(‌البته در نگاه اوليه طبيعي است)
10. شرايط تعيين دستمزدها و حقوق مولفين كاملا يك طرفه است.
11. سرمايه گذاري بلند در صنعت نشر امري كاملا ببي معني است.
12. هر ناشري براي كسب سود و تامين معاش مجبور به چند چاپ مختلف از حافظ، سعدي، مولوي، شاهنامه ، طالع بيني و ... مي باشد. فارغ از اين كه اين عمل در حيطه سياست هاي آن بنگاه انتشاراتي بوده يا نيست؟
13. ناشران تخصصي كه سعي در حفظ تعهد خود به بازار نشر و حوزه موضوعي خود را دارند مجبور به تحمل زيان و يا سود هاي بسيار اندك هستند.
14. هيچ دليل منطقي براي رعايت حقوق مولفان وجود ندارد.
15. ارتباطي علمي براي تعامل و تبادل تجربيات بين ناشران با هم صنفان بين المللي وجود ندارد.
16. نظامي دلالي بر جريان توزيع مواد مصرفي چاپ و كاغذ حاكم است كه آن را جز براي سود بيش تر در حوزه به مصرف نمي رساند. ناشران واقعي مجبور به تحمل شرايط و قواعد اين بازي كه توسط دلالان به آن ها تحميل مي شود هستند.
17. خروج كاغذهاي زبان بسته توليد شده از درختان مظلوم از جريان نشر و توليد محصولات فرهنگي و ورود به بازار مصرفي غير فرهنگي.
18. دوري ناشران از پيشرفت هاي نوين صنعت نشر در جهان.
19. عدم توجه به رسانه ها و محمل هاي نوين غير كاغذي.
20. عدم دسترسي به بازارهاي مقصد.
21. بازار محلي و بسيار اندك.

برداشت هفتم:

علايم،‌ نشانگان و آثار اين بيماري چيست؟
1. هجوم مردم از نوزادان 1 روزه تا كهنسالان 999 ساله به اين منطقه جغرافيايي
2. در هم لولي سن‌ها و جنس‌ها و گرايش هاي موضوعي مختلف( نمونه هاي آزمايشگاهي و ميداني بسياري در اين مورد گزارش شده است. غرفه هاي دانشگاهي شاهد بازديد كودكان و غرفه هاي كودكان شاهد بازديد كنندگاني است كه نه كودكي- بالقوه و بالفعل- دارند و نه در حوزه ادبيات كودكان و نوجوانان علاقه اي دارند نه متخصص اين حوزه هستند و نه اصلا در تمام طول سال در اين حوزه حتي به اندازه يك ريال يا قدم تلاشي كرده اند. در سالن‌ها و غرفه اي كتاب هاي خارجي نيز وضع بدين منوال است. عده زيادي براي ديدن عكس‌هايي اوريجينال كه توسط مميزان ارشاد هنوز منقش به نقوش زيبا و سياه نشده اند. خيلي‌ها هنوز در حد A, B, C… هستند. ولي سري به غرف هنري، پزشكي و ساير كتب تصويري زدن مي تواند در اسرع وقت باعث ابتلا به ويروس اين بيماري شود. غرف كتاب هاي زبان عربي نيز وضعي ديدني دارد. به طور مثال فقط به يك منطقه كه اين وضع در آن حاد مي باشد اشاره مي‌شود. در منطقه جغرافيايي غرفه عربستان ازدحامي عجيب از باربران، زنان، مردان، كودكان سيگار و آدامس فروش، دوره گردان و بيكاران براي گرفتن يك جلد كتاب رايگان و اهدايي موسسه قرآني كشور پادشاهي عربستان وجود دارد. البته با فاصله اي نسبتا زياد مي توان رگه‌هايي از متخصصان بخت برگشته يا شيفتگان تحقيقات اسلامي يا ساير موضوعات به زبان عربي را در پشت سر گروه اول ديد كه به علت عدم تمكن جاني و بازويي با حسرت در انتظار رفتن گروه اول هستند.)
3. بيداري وجه غير منطقي كتاب گريز. اين وجه در اين ايام از زمستان خوابي 355 روزه خود بيدار و ناگهان اشتهايي عجيب به ديدن، خريدن و انبارش چند جلد كتاب پيدا مي كند.
4. مناطق اطراف نمايشگاه محل تردد ميليون‌ها نفر از افرادي مي شود كه اكثرا نه تنها خيابان انقلاب و حول و حوش آن را نديده اند بلكه در صورت نياز نام چند ناشر معتبر داخلي، خارجي يا نام چند شاعر و اديب و نويسنده و محقق و پژوهشگر قابل را نمي توانند به ياد بياورند.
5. در سالن هاي كتب عمومي – و حتي نمونه‌هايي در سالن دانشگاهي نيز رويت شد – به طور ميانگين از هر 100 ناشر و ناشرك نود و نه و نيم تاي آنها چند نمونه حافظ، مثنوي معنوي و شمس و سعدي و شاهنامه، فال، طالع بيني، استخاره و قرآن در قطع هاي مختلف ذره بيني و بازوبندي و حمايلي تا قطع هاي وزيري و شاهانه و لنگه درب خيبري وجود دارد. تاكنون نتايج مشاهدات باليني، ميداني و پيمايشي ما در اين خصوص نتيجه اي به دست نداده است كه چرا همه ناشران و ناشرك‌ها خود را در چاپ كتاب‌هاي بسيار با اهميتي چون قرآن، حافظ و يا فردوسي و امثالهم متخصص مي‌داندد. مگر نه اينكه هر موضوعي متخصصي مي‌خواهد و نكته مكاني دارد.! تازه نكته جالب‌تر اين كه گور مرحومان امثال حافظ از اين گل و بلبل هاي منقوش در لابه لاي اشعارشان در حال لرزش است.( گزارش از مركز زلزله نگاري ماوراء)
6. فروش تنقلات و شيريني‌ها و ساندويچ هاي گوناگون با سس‌هاي بسيار خوشمزه به بالاترين حد خود مي‌رسد. بالاخره هيچ پيك نيكي بدون خوراكي هاي گوناگون لطفي ندارد.
7. بيش‌ترين ميزان حمل كتاب توسط باربرها گزارش شده است. ( تحقيقي در خصوص ميزان تاثير اين حمل و نقل بر ميزان سواد، آگاهي و دانش آنها به عمل نيامده است. براي تحقيقات آينده اين موضوع توصيه مي شود)
8. فروش كتاب هاي درسي و كمك درسي تا حدود زيادي افزايش مي‌يابد.
9. مقوله كتاب درسي دانشگاهي نيز از معجزات ويژه ناشران ما است. اصول آكادميك و دانشگاهي در دنيا بر اين روش استوار و برقرار است كه با طرح مباحثي در كلاس‌هاي درس مدرسان سعي در ايجاد سوالاتي در ذهن دانشجويان كرده و آنها با روحيه پرسشگري، پژوهشگرانه و نقادانه خود بعد از كلاس دربه در به دنبال منابع و متوني بگردند كه بتواند ابزاري براي آن‌ها در كلاس براي بحث و جدل و مطالعه و تحقيق باشد. اما اين كه كتابي را چاپ و منتشر كنيم و نام آن را كتاب درسي دانشگاهي بگذاريم مي‌تواند بدين مفهوم باشد كه اولا. دانش در اين موضوع به طور خلاصه در اين كتاب جامع گردآوري شده است. دوما نيازي به مطالعه بيش تر نيست سوما نيازي به تحقيق و تتبع بيش‌تر و بحث و بررسي نيست. و چهارما اين كتاب عين دانش مسلم و پذيرفته شده است و اين را به صورت پيش فرض قبول داريم و لاغير لطفا دنبال چيزي نرويد. ...( البته اين موضوع علي‌الخصوص در حوزه هاي علوم انساني، اجتماعي، فلسفه، هنر و تاريخ و ... اين گونه موضوعات بيش تر از حوزه هاي فني و پزشكي مصداق دارد. ولي با كمال تعجب ناشري دولتي با تشكيلات عريض و طويل متولي توليد كتاب هاي درسي علوم انساني دانشگاه‌ها است. از كرامات شيخ ما چه عجب ...)
10. قريب بيست ميليون نفر از آحاد اين كشور دانش آموز، دانشجو، معلم و مدرس و مولف و ناشر و ... در مدارس، ‌دانشگاه هاي دولتي و آزاد، علمي كاربردي، فني و حرفه اي، مراكز تحقيقاتي، ‌مراكز آموزشي بخش خصوصي و بنگاه هاي انتشاراتي و ...مشغول تحصيل، تدريس، ‌ تاليف،‌ تحقيق و انتشار آثار هستند. تيراژهاي 2 تا 3 هزار نسخه اي از هر عنوان كتاب كه فقط تعداد كمي از آن ها به چاپ دو و چندم مي رسد براي بيست ميليون نفر اهل مطالعه بالفعل كمي سوال برانگيز است.
11. در كشور چند ميليون نفري آذربايجان چيزي حدود 10 هزار كتابخانه عمومي با موجودي هاي ميليوني در حال خدمت دهي هستند. و در كشور هفتاد ميليوني ما چيزي در حدود 1500 كتابخانه عمومي با موجودي هاي چند هزار جلدي. اين هم علامت سوال ديگر...
12. تعداد افراد عضو يك كتابخانه در كشور ما اگر دانشگاه‌ها و افراد شاغل در مراكز خاص و كتابخانه آن‌ها را مستثني كنيم احتمالا قابل تمام شماري در يك پيمايش كوچك خواهد بود. اين عدد مي تواند تعجب همگان را برانگيزد. حتي با آن استثناها هم براي تعجب انگيزي عددي جالب خواهد بود.
13. وضعيت هزينه كرد ساليانه براي مقوله آموزش در سبد هزينه هاي خانوار شهري و روستايي نيزي اعدادي به ترتيب در حدود 3 و5/1 درصد را نمايش مي دهند.( نقل با اتكا به حافظه از منابع آماري منتشره توسط سازمان ملي جوانان)
14. وضعيت هزينه كرد ساليانه براي مقولات فرهنگي شامل كتاب، نشريه، سينما، تئاتر، منابع ديداري و شنيداري و ... نيز در يك تحقيق وضعي بهتر از اين نخواهد داشت.
15. وضعيت سرانه مطالعه نيز عددي در حدود 3 دقيقه براي هر ايراني را نمايش مي دهد. اين در حالي است كه كتاب آسماني ما هنگام نزول با اقرا ... يعني بخوان شروع شده است. نتيجه منطقي اقرا... از سوي خداوند به پيامبر به طريق اولي تاكيد موكد براي همه بندگان و در همه ازمنه و اعصار است. يعني اي بندگان من بخوانيد و بخوانيد و بدانيد. تنها پاسخي كه مي تواند بنده را - البته فقط من را- قانع كند و ديگران را به تفكر براي پاسخ يابي وادارد اين است كه ما يا كتاب خدا را نخوانده‌ايم يا درست نفهميده ايم و يا اهميت كافي و وافي بدان نمي دهيم. الله اعلم.
16. حكيمي در كسوت وزارت عاليه ارشاد فرمود ميليون ها نسخه از كتب خريداري شده توسط سابقون در انبارهاي وزارت در حال خاك خوردن است. چرا چون از نظر ما – بخوانبد من- اينها كتب مناسب نيستند. (– بخوانيد باب ميل سياسي و فكري من نيستند) و سابقون مي بايست پاسخگو باشند. ( به چه چيزي و چه كسي؟) و اما سوال. كتاب هايي كه با تيراژهاي 2 هزار نسخه اي توسط ناشراني كه با قوانين مصوب اين كشور و با نظارت هاي گوناگون توسط مولفاني كه در اين كشور زندگي مي كنند و ماليات مي پردازند و دل مي سوزانند منتشر مي شود و از سويي ديگر با اين وضعيت مطالعه – شما بخوانيد كتاب نخواني- و با اين وضعيت تعداد كتابخانه هاي عمومي و اعضاي آن‌ها و تعداد باسوادان و بيسوادان آيا اين ره كه مي رويم به تركستان نيست.
17. به نظر مي رسد در شرايطي كه دنيا در راستاي خطي در حال شتاب گرفتن در تمامي حوزه‌هاي بشري است ما گرد يك نقطه در حال چرخيدن با چشم هاي بسته هستيم. گول زدن خودمان – تنها هنري كه به خوبي داريم- با گزاره هايي بي معنايي چون نمايشگاه فرانكفورت از نظر وسعت كم تر از يك نهم نمايشگاه تهران است. ( نقل يكي روزنامه هاي تهران در ايام نمايشگاه از مسئولين مدعو نمايشگاه فرانكفورت)‌ يا بزرگترين نمايشگاه كتاب از نظر تعداد بازديد كننده و يا نمايشگاه كتاب فرانكفورت يك نمايشگاه تجاري در حوزه نشر است و ...
18. و اما اين قصه تكراري طولاني شد چه بايد كرد...


برداشت هشتم يا شام آخر:
برداشت آخر اميدواريم وارد مسايل كليشه اي نشود و پسنده افتد و داني.
1. پيشنهاد مي شود بخش اعظمي از يارانه هاي اعطايي با كالاهاي اساسي و مواد نفتي و امثالهم كم و بخشي يه حوزه فرهنگ، آموزش، كتاب و كتابخانه اختصاص يابد.
2. پيشنهاد مي شود يك بار براي هميشه تفكر من مي دانم پس هر چه دلم خواست انجام مي دهم از حوزه كتاب و نشر و فرهنگ رخت بربندد. براي اين كار قضاوت نهايي براي هر اثر منتشره بايستي به منظر داوري عمومي و مردم گذارده شود. در اين حوزه قوانين زير به صورت كلي ملهم از قوانين پنج گانه رانگاناتان صداق،‌جاري و ساري خواهد بود:
الف. هر تفكري خواننده اش
ب. هر خواننده اي تفكرش
ج. جريان فكر و فرهنگ يك جرياني روبه رشد، ‌تعاملي، ‌ميان فرهنگي، جهاني و انساني است.
د. در جريان تعاملي فرهنگي خواننده وقفه ايجاد نكنيم.
ه. هر تفكري حق حيات و ممات دارد. حيات و ممات تفكر و جريان فرهنگ را به اصحاب آن، جامعه و متفكران بسپاريد.
3. براي انتشار هيچ اثري يا تفكري سدي جز خواست مردم نگذاريم. خواست مردم با مظاهري چون عدم اقبال عمومي به اثر،‌ عدم خريد و مطالعه يا پاسخگويي هاي نقادانه صاحبان فكر خود را نشان خواهند داد.
4. كمترين ماليات و عوارض براي بخش هاي فرهنگي و بيش ترين تخفيفات و يارانه ها را به اين حوزه سوق دهيم.
5. بازمهندسي سيستم آموزشي از دوران پيش از دبستان تا مراحل عاليه. حركت از سمت و سوي معلم يا كتاب محوري به سمت و سوي پرسش محوري و تفكر انتقادي و بستر سازي براي نظام آموزشي-پژوهشي.
6. محوريت قراردادن كتاب، كتابخانه و منابع اطلاعاتي براي مطالعه، ايجاد پرسش و پاسخ يابي به جاي محوريت كتاب به عنوان منبع درسي.
7. ايجاد بسترهاي لازم براي پرورش استعدادها در مسيرهاي درست و تمركز بر رشد خلاقيت ها و پذيرش تفاوت هاي فردي در نظام آموزشي.
8. حركت به سمت پلوراليسم آموزشي و دوري از نظامي آموزشي يكسان براي همه، ‌يكسويه نگر و تك‌بعدي با پذيرش اصل تفاوت هاي فردي.
9. گسترش آموزش هاي عمومي رايگان.
10. بهره گير از تجارب بين المللي و تجارب ساير كشورها در نظام هاي آموزشي براي هماهنگي بيش تر با پيشرفت علم در دنيا و رسيدن به مرحله توليد علمي و نهضت نرم افزاري و سخت افزاري و جهاد توليد علم نه معناي شعارين آن.
11. توجه ويژه به زبان هاي بين المللي به عنوان زبان دوم براي دسترسي بيش تر به منابع جهت مطالعه، تحقيق و توليد و بازتوليد علم.
12. حركت به سمت پذيرش قوانين حقوق معنوي مولفين و قواني كپي رايت.
13. بومي سازي دانش.
14. ايجاد بسترهاي لازم براي آموزش و پژوهش.
15. ايجاد جايگاه واقعي براي معلمان،‌ مدرسان، مولفان و اصحاب فرهنگ.
16. كاستن از تصدي گري دولت به تمام معنا در بخش فرهنگ، ‌آموزش،‌ پژوهش و افزودن نقش هاي سياست گذاري و نظارت( البته نه نظارتي با مفاهيم سلبي).
17. دوري از نگاه سياسي، مصلحتي، كوتاه مدت و حزبي و شخصي به مقوله فرهنگ و آموزش.
18. و البته هزاران كار ديگر با نظر اصحاب فكر براي عملياتي كردن اين مفاهيم.

برداشت بيستم:
در نمايشگاه بيستم كجا خواهيم بود. يك پله بالاتر يا باز هم چند پله پايين تر...


سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۵

بذر محبت به جاي تخم خشونت

بذر محبت به جاي تخم خشونت
مجموعه اتفاقات و اختلافات قومي،‌ قبيله اي، مذهبي و عقيدتي از چپ هاي كمونيستي طرفدار شوروي سابق و راست هاي طرفدار غرب، سني ها و شيعه ها، پشتون ها و ازبك ها، ميليشاهاي مزدور و ميهن پرستان پرشور از زمان حبيب الله كلكاني راهزن شرور افغاني يا بچه سقو، امان الله خان، عنايت الله خان، محمد نادر شاه و ظاهر شاه تا ببرك كارمل و نور محمد تركي، ژنرال دوستم، نجيب الله، احمد شاه مسعود، ملا محمد رباني طالباني، صبغت الله مجددي، و همه و همه تا برهان الدين رباني غير طالباني و حكمتيار از مهم ترين دلايل ظهور طبقه و طيف فكري نحله طالبان در افغانستان شد. هر گروه پس از رسيدن به قدرت با اعدام و كشتارهاي خود در صدد تسويه حساب هاي قبيله اي و قومي و مذهبي برآمد. با اين نگرش كه بتواند جاده صاف و آرامي را براي خود در حكومت بر سرزمين افغان هاي به جا مانده از تقسيمات جهاني كشور گشايان انگليسي ايجاد كند. راهزني كه به پادشاهي رسيده بود و عسگر تقويت مي كرد، دستور تخريب موزه كابل صادر مي كرد و زنان منع و دختران در همه كار نامحرم مي شمرد و آموزش برآن ها حرام همان قدر با ناداني خود جامعه مصيبت زده و ناآرام افغان را رنج مي داد و رنجور مي كرد تا دعواهاي حكمتيار و رباني بر سر مناصب و وزارت احمد شاه مسعود و امثالهم. در اين بلبشوي قومي- مذهبي گروهي از راه رسيده از پشت كوه هاي سر به فلك كشيده با حمايت دشمنان دوست نماي طالب منافع خود ادعاي يكپارچگي، اتحاد، وحدت، آبادني و پيشرفت ملت افغان در پرتو تعاليم اسلام كردند. و چه چيزي خوشايند تر اين دعوت به اتحاد براي ملتي خسته از تشتت و آواره گي و پايتختي مصيبت زده براي هميشه با بمباران ها و موشك هاي خودي و غيرخودي. اندك زماني نگذشت كه پشت كوهي هاي سابق نودولتان طالبان نام شدند. و باز تاريخ تكرار شد و اين بار در هيئتي كمدي و خنده دار اما خنده تلخ. روش و منش مدعيان اسلام طالباني با منش و روش بچه سقوي راهزن در كشت و كشتار، اعدام ، تخريب موزه ها و كتابخانه ها، آثار بودايي و ... هيچ تفاوتي نداشت . يك كار ، يك هدف ، يك روش ولي از دهان دو گروه متفاوت از نظر تاريخي. احساس اين است كه طالبان نه تنها نحله اي جديد نبوده و نيست بلكه اطلا حزب و مسلك و گروهي متشكل از تعدادي افراد مشخص نيست. بلكه يك تفكر و جرياني است كه سال ها ربشه در خون مردم افغان داشته و هر از گاهي در ردايي خود نمايي مي كرده است. اين مقدمه طولاني به سبب طرح اين پرسش اساسي است كه بررسي ريشه هاي خشونت در كشور ما از جنوب ( بمب گذاري ها) تا تركمن، زاهدان و بم و اشرار و جند الله، كرمانشاه،‌مهاباد و مسجد سليمان،‌ اهواز تا روند تغيير استراتژيك مجاهدين از مبارزه سياسي تا جنگ مسلحانه عليه مردم و كشور اصلي خودشان( بعد از خرداد 60)، مباحث و خط كشي هاي خودي و غيرخودي،‌ امنيتي كردن مسايل اجتماعي، فرهنگي، علمي و اطلاعاتي و ارتباطاتي و مسايل مربوط به گزينش ها و صلاحيت ها ... آيا نمي تواند خداي ناكرده ما را به سمت و سوي ظهور طبقه اي در كشور كند كه مدعي ادعاهايي چون ادعاهاي نحله هايي از سنخ طالبان كند؟ آيا پايه ريزان تئو.ري خشونت نمي دانند يا نمي خواهند بدانند كه خشونت موجد خشونت است مگر خشونت مشروع در پرتو قانون براي احقاق حق مظلوم و تبيه و تنبه مجرم آن هم با رعايت اصول علمي و انساني و با در نظر گرفتن شرايط زماني و مكاني، قانوني و پيشينه فكري، رفتاري و بستر رشد افراد ؟ اصطلاح خون با خون پاك مي شود هنوز در ادبيات ما خيلي رنگ و روي نباخته است؟ چه بايد كرد؟ بايد اسلحه كشيد و از هوا و زمين پاسخ راهزنان امنيت و جان و مال و ناموس را با گلوله دادو بر دامنه خشونت ها افزود؟ يا موشكافانه به بررسي علل و دلايل ايجاد چنين رويكردهاي خشن در جامعه پرداخت. ضمن اين كه پاسخ مناسبي نيز به مجرمان در مقابل اعمالشان داد. خردورزي و مصلحت انديشي حكم مي كند به ريشه يابي خشونت پرداخت و ريشه ها را خشكاند چرا كه تا ريشه پابرجا است با هر حركتي دوباره قامت زشت خشونت قد كشيده و برافراشته مي شود و خود را در هيئتي و هيبتي نو نمايان مي سازد. در اين راه براي شناخت واقعي ريشه ها بررسي و موشكافي خردورزانه و مصلحانه در خصوص موارد ذيل پيشنهاد مي شود:
بررسي و شناخت كافي و لازم از اقوام و قوميت ها در ايران و احترام به جايگاه آن ها
بررسي و شناخت جايگاه اقليت ها مذهبي در ايران و احترام به جايگاه آن ها
بررسي راهكارهاي عملي براي مشاركت همه ايرانيان با هر نوع تفكر و مذهب در سرنوشت و فرايند مديريت كشور.
ايجاد بسترهاي لازم جهت تحزب و فعاليت هاي حزبي
ايجاد بسترهاي لازم جهت فعاليت مطبوعاتي و فرهنگي اقليتهاي قومي و مذهبي در چارچوب قانون
بستر سازي لازم براي تبديل اپوزيسيون خارجي به اپوزيسيون داخلي
بستر سازي لازم جهت تبديل معاند به منتقد
ايجاد سازوكارهاي لازم و قانوني و احترام به آن ها در راستاي نقد و نقد پذيري
اصلاح نظام قضايي كشور و قوانين تبيض آميز قومي، جنسي و ...
احترام به زبان هاي مختلف و پذيرش آموزش هاي نظام چند زباني با احترام به زبان رسمي كشور
سرمايه گذاري هاي مناسب اقتصادي در استان هاي محرم و عمدتا مرزي كشور
توجه به بازار كار و بيكاري در مناطق محروم و اشتغال زايي
ايجاد امكانات آموزشي و رفاهي در مناطق بيش تر محروم با مشاركت هاي محلي و بومي
سپردن فرايند مديريت مناطق فوق به دست نيروهاي بومي اصلح
گسترش نظام آموزش رايگان تا سطوح عالي در اين مناطق
حركت به سمت رفتارهاي انگيزشي و ايجابي به جاي رفتارهاي حكومتي سلبي و دافع.
به رسميت شناسي آداب، ‌سنن، ‌رسوم و مناسك اقوام مختلف (‌مذهبي، ملي و ...) و در حد امكان گسترش آن در سطح ملي.
ايجاد ظرفيت هاي اجتماعي لازم جهت بالا بردن آستانه تحمل افراد،‌ گروه ها و دولت
آزادي مطبوعات و انتشارات و لغو هرگون مميزي پيش از انتشار به جاي مميزي پس از انتشار توسط مردم و افكار عمومي
ايجاد كرسي هاي مطالعاتي و مجمع هاي مشورتي براي اقوام و گرو ها و تبادل و تعامل عمومي با يك ديگر

يقين دارم كه تعامل بهترين گزينه براي حل مسايل كشور است. و حذف انديشه ها و تفكرات با مرزبندي هاي خودي و غير خودي جز بر دامنه خشونت هاي قومي،‌ خياباني، حزبي و گروهي نخواهد افزود. براي ساختن ايران همه مسئولند و همه بايستي در راستاي اين مسئ.ليت اختيارات لازم، كافي و قانوني نيز داشته باشند.