چهارشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۵

من و استادم

  • اين طنز الهامي است از طنزي با عنوان مقايسه رييس و من
    منبع:
    http://alireza.nasseh.ir/meandboss.htm

    وقتي من تكاليفم را دیر تمام مي‌كنم، كند ھستم.وقتي استادم تصحيح برگه‌هاي آزمون را طول دھد، او دقیق و كامل است.
  • وقتي من تكليفي را انجام ندھم، تنبل ھستم.وقتي استادم پاسخ تمرين‌ها را ارايه نكند، او مشغول است.
  • وقتي تكاليف و تمريناتي را بدون این‌كه از من خواسته شود انجام دھم، من قصد دارم خودم را زرنگ و شاگرد مثبت كلاس جلوه دھم.وقتي استادم فعاليت‌هايي بيش از توان دانشجويان بكند، او ابتكار عمل به خرج داده است.
  • وقتي من سعي در جلب رضایت استادم داشته باشم، من چاپلوسم و نمره مي‌خواهم.وقتي استادم، تلاش مي كند مدير گروه يا رييس دانشكده را راضي نگاه دارد، او ھمكاري مي‌كند.
  • وقتي من اشتباھي تمرينات را حل كنم، من نادان، كند ذهن و اي كيو سان ھستم.وقتي استادم اشتباه كند، او مانند دیگران یك انسان و جايزالخطا است.
  • وقتي من در كلاس غايب باشم، من در حال گشت زدن و درس نخواندن ھستم.وقتي استادم در كلاس درس حاضر نباشد، او شديدا مشغول مطالعه يا پژوهش براي ارايه مطالب جديد در كلاس است.
  • وقتي یك روز مرخصي استعلاجي داشته باشم، من ھمیشه مریض ھستم.وقتي استادم در مرخصي استعلاجي باشد، او حتماً به خاطر تلاش و صرف انرژي زياد در كلاس خیلي بیمار است.
  • وقتي من براي ترك كلاس و انجام كاري واجب مرخصي بخواھم، باید كلي دلیل و توجیه بیاورم.وقتي استادم به مرخصي برود، باید مي‌رفت چون خیلي درس داده و استراحت لازم است.
  • وقتي تكاليفم را خوب انجام مي‌دھم، استادم ھرگز آن را به خاطر نمي‌آورد.
  • وقتي تمريني را اشتباه حل كنم، استادم ھرگز فراموش نمي‌كند.

چهارشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۵

عادت مشابه سازمان های ناکارآمد یا نظام اداری ما چه می خواهد؟

15 عادت مشابه سازمان های ناکارآمد یا نظام اداری ما چه می خواهد؟


بعد از تغييرات كوچك و بزرگ سياسي در كشورهايي مثل كشور ما به لحظه هايي مي رسيم كه سوالات اساسي در خصوص چيستي و چرايي سازمان برايمان ايجاد مي شود. بسياري از سازمان ها به ظاهر سرپا ديده مي شوند. اما نه تنها عملا پيشرفتي در جريان كار سازمان مشاهده نمي شود بلكه فشارهاي روحي، اقتصادي و اداري بسياري بر دوش عناصر سازمان مشاهده مي شود. ارتباطات در اين سازمان ها غالبا دچار مشكلات عديده اي است. ماهيت بسياري از سازمان ها اساسا زير سوال مي رود. سازمان هايي جديد بدون آينده نگري و تهيه زير ساخت هاي لازم به وجود مي آيند و سازمان هاي بسياري نابود مي شوند بي آن كه به اين پرسش كه " فعاليت هاي اين سازمان چگونه و توسط چه سازماني پي گيري خواهد شد؟ آيا اساسا وجود چنين سازماني از ابتدا خارج از قاعده نيازسنجي تشكيل شده است؟ آيا فعاليت هاي آن بخشي از نياز هاي جامعه نيست؟و ..." پاسخي درخور داده شود. سازمان هايي نيز بدون برنامه ريزي و تحقيق ادغام مي شوند. يا بخشي از فعاليت ها جا به جا مي شوند. نفس اين تغييرات الزاما مي تواند منفي نباشد. اما پرسش مهم اين است چرا سازمان ها ما هيچ گاه در پس هيچ تغييري روندي مثبت را طي نمي كنند. وجوه مشترك سازمان هاي ما چيست؟ كه دردهاي اكثر آن ها تا اين حد به هم ديگر شبيه است. آيا سيستم مديريتي در نظام اداري ما و در راس سازمان ها داراي بيماري خاصي نيست. ذيلا به " حداقل "‌14 عادت مشابه سازمان هاي ناكارآمد اشاره مي شود. 7 عادت قرمز برگرفته از نوشته اي است با عنوان 7 عادت مشابه شركت هاي ناكارآمد نوشته ديويد لنارد ترجمه توفيق وحيدي آذر در نشريه مديريت شماره 112-111 كه با تلخيص و تغيير آورده شده است. عادات آبي از اينجانب مي باشد.

سازمان های "بله قربان" يا هر چه شما بفرماييد.
مديران در اين سازمان ها جز به كلمه بله قربان عادت نكرده اند. مفهوم كار كارشناسي "هر چه شما بفرماييد" است.
سازمان هایی که به جای "ماهیت به ظاهر" می اندیشند
براي يك تصميم گيري مهم يك دقيقه وقت صرف مي شود و براي تدارك يك نامه، گزارش يا سخنراني هفته ها بحث مي شود. تصميم گيري در خصوص رنگ ميز، اندازه سالن، يا نحوه سفارش يك دسته گل و محل قرارگيري آن و نور ... بسيار حياتي تر از طراحي استراتژي هاي سازمان است.
سازمان هایی که مدیران آن خود را در نقش "معلم ادبیات" جای می کنند
فارغ از محتواي گزارش تصحيح ديكته و خط كشيدن زير عبارات و جملات با اين هدف كه اشتباهات انشايي را به نمايش بگذارد مهم تر است. مهم نيست چه كار كرده ايد مهم اين است كه در ابتداي نامه عبارت "احتراما" "با احترام " نوشته شده است.
سازمان هایی که شعار می دهند "من گروه های کاری بزرگ" را دوست دارم يا به نظر همه احترام مي گذارم.
براي نحوه توزيع يا سرو چاي يك جلسه با حضور همه پرسنل سازمان تشكيل خواهد شد.
سازمان هایی که می گویند همه چیز باید به "نفع من" باشد
آيا تصميم اتخاذ شده باعث سودي مادي يا اداري براي من خواهد شد. در صورتيكه جواب بله باشد اين تصميم در راستاي منافع سازمان است. مهم اين است كه "من" بتوانم با آن براي خود اعتباري بيش تر كسب كنم. مثلا پست بالاتر در آينده يا خوش خدمتي با مافوق.
سازمان هایی با دیدگاه "من یک مهندس هستم"
نه تنها نتيجه اطلاعات و گزارش ها را مي خواهم بلكه تمام داده هايي كه منجر به چنين تصميمي شده است را براي من بياوريد. به جاي يك صفحه براي تصميم گيري هزاران صفحه براي تصميم گيري.
سازمان هایی که می گویند "هیچ کس به ما چیزی نگوید"
هيچ كس به اندازه من در راه تعالي سازماني تلاش نمي كند و صلاح ملك خويش خسروان دانند. هر گونه دخالتي فضولي توسط عده اي نادان است.
سازمان هایی که به جای "تغییرات از بالا به پایین" برای تغییر فشار می آورند
اشكال از نظام برنامه ريزي و خطا در تعيين صحيح استراتژي ها است. اما براي پاسخ به اين سوال كه چرا سازمان كاميابي موثري در رسيدن به اهداف خود ندارد بايد از تغيير نگهبان درب سازمان تا مديريت هاي رده هاي مياني شروع كرد.
سازمان هایی که به جای "تمرکز بر برنامه ها به تغییر مدیران غیر وابسته" فکر می کنند
آيا نيروهاي موجود توان اجراي برنامه ها را دارند. روند اجراي برنامه چيست؟ در صورت اشكال در برنامه بايد كساني تغيير يابند كه همراه با مدير ارشد به جاي نقد برنامه به نقد افراد نمي پردازند.
سازمان هایی که به جای "استراتژی، اهداف ، خط مشی ها و برنامه های کلان کاری سازمان به کلیات می پردازند و هیچ گاه برنامه های آن ها عملیاتی" نمی شود
به جاي استراتژي و اين كه بايد سازمان در افقي خاص به چه نتايجي برسد در سخنراني هاي هر ساعته از ما مي خواهيم... و ما ... استفاده مي گردد. شعار به جاي استراتژي
سازمان هایی که به جای "گزارش عملکرد جزوه های رنگی صحافی شده" حاوی تکرار شعارهای انتخاباتی تحویل می دهند
مهم نيست چه كار مي كنيم و كرده ايم مهم اين است كه زرق و برق گزارش صحافي شده چشم مديران مافوق را بگيرد.
سازمان هایی که "مدیران ارشد همیشه کارتابلی پر از کارهای انجام نشده به جای کارهای برنامه ریزی شده هر روزه برای بردن به خانه" دارند
آن قدر سرم شلوغ است كه نمي توانم به كارهاي سازمان برسم.!!! به همين دليل كارها را به منزل مي برم تا در منزل به جاي رسيدگي به امور خانواده به امور سازمان برسم.
سازمان هایی که به جای "جلسات کاری تخصصی در سطوح کارشناسی جلسات سطوح بالای مدیریتی برای تعریف از خود" تشکیل می دهند.
نيازي به تصميم كارشناسان نيست. بگوييد اين كار را بكنند.... فرياد احسنت ... احسنت .. چه تصميم قاطعي از سوي معاونان و مشاوران..
سازمان هایی که مدام "اشکالات کار خود را به گذشته نسبت" می دهند.
قربان سيستم درست كار نمي كند... لعنتي ها ... تمام مدت خوردند و خوابيدند و اين سيستم معيوب و بيمار براي ما ارثيه گذاشته اند... همه اين اتفاقات تقصير آن ها است... از دست ما هم كاري بر نمي آيد.
سازمان هايي كه به جاي "فكر به فردا و زندگي در امروز به امروز فكر و در گذشته زندگي" مي كنند.
ما چه بوده ايم. چه كرده ايم. به جاي چه كار خواهيم كرد و به كجا خواهيم رسيد در گزارش ها و اعلام برنامه هاي سازمان بيداد مي كند.

شنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۵

اخلاق در سرزمین اخلاق محمدی

اخلاق در سرزمین اخلاق محمدی

1) گاهی با خود حکایت کسی را مرور می کنم که در حضور امیرالمومنین علی (ع)خلیفه مسلمین انگشت اتهام به سوی همسر خود دراز کرده و شهادت می داد که شاهد خلاف شرع او بوده است. و علی عرق شرم بر روی روی از او می تافت. و این قصه چند بار تکرار شد و الخ ...

2) بیایید با نگاه غیر دینی به موضوع نگاه کنیم. ادبیات شبنامه پراکنی از کجا شروع شد؟ تهیه بولتن های آن چنانی که به کرات صحبت از نشر و پخش آن در نشریات شده است کار چه کسانی است؟ چه کسانی از آن اطلاع داشته اند؟ و چه کسانی از شیوع اخلاق شبنامه ای خوشحال و قند در دل بوده اند؟ ادبیات رسوا گری و افشاگری چگونه بخش بزرگی از سیستم سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ما را فراگرفته است؟ بی آن که مصادیق واقعی آن متنبه به تنبیه قانونی و قضایی شده باشند و مصادیق کذب و افترا نیز اعاده حیثیت؟ چه کسانی این کالای مشتری پسند را تولید کرده اند؟ چه کسانی با چه رویکر اقتصادی بذر نیاز به این کالای بی مشتری را پاشیده و مشتری دارش کرده اند؟

3) بار اول که فیلمی از این و عکسی از آن توزیع شد؟ چه کسانی از سوراخ گشاد شیپور دمیدند و با دامن زدن به شایعات و زدن آتش بر ریشه دودمان مخالفان و حریفان جشن و پایکوبی کردند؟ مقصران چه شدند؟ چگونه ریشه این بی اخلاقی ها خشکانده شد؟ آیا به نظر نمی رسد کالایی در این سرزمین تولید و عده ای در صدد مشتری یابی و فروش آن به حیل مختلفند؟ شباهتی بین پیاز فروشی در مکه ندارد؟ روزی از عروسی برادر این مجری روزی از جشن تولد دانشجویی در خوابگاه، روزی از روابط خانوادگی این واعظ و روزی هم به واقع یا ناواقع از روابط خصوصی آن دیگری و از سیاست مدار و والی و حاکم تا رعیت بی پشتوانه ...

4) بیایید فرض کنید بر حسب احتمالات روزی هم قرعه به نام ما باشد. نارفیقی با حربه سوء استفاده و حقه و ریب امین ناموس خانوادگی و محرم شمرده شود. مخالفی در پی سندی مشتری پسند در جامعه از ما باشد. رقیبی در صدد رقابت ناجوانمردانه با ما باشد. با دیدن صحنه های زندگی خانوادگی، ناموسی و شخصی خود به چه احوالی دچار خواهیم شد.

5) تا این کالا مشتری دارد امنیت روانی برای هیچ کس وجود نخواهد داشت؟ شتری است این بی آبرویی که ظاهرا تا درب منزل ما ننشیند آن را باور نخواهیم کرد. بیایید مزرعه پررونق این بی اخلاقی به همت اخلاق بخشکانیم و دکان این دکان داران را بی مشتری کنیم. مبادا روزی که نوبت ما شد دست تغابن بر زانو زده و خاکستر نکبت بر بپاشیم و وا اخلاقا و وا دینا سر دهیم. به هوش باشیم متع بی اخلاقی در هیئت و لباسی عامه پسند عرضه می شود و چه بسا گاها با نقطه ضعف عوام یعنی با صبغه دینی که این از اکابر گناهان کبیره است...

6) وای بر بی اخلاقان که روز قیامت از شفاعت همه دور خواهند بود. بیاید باد نکاریم و توفان درو نکنیم ...