كارمندان در خصلت و منش
نكتهي 1:
هرگونه برداشت جزئی٬ کلی و یا بازچاپ در وبلاگ ها٬ سایت ها٬ ارایه از طریق موتورهای وبگردی از نوشتهكارمندان در خصلت و منش اداري برسه دسته اند فقط و فقط با ذکر کامل منبع به شکل زیر مجاز می باشد. متخلفین چون قانونی برای پیگیری وجود ندارد از خدا بترسید.
http://mystudent.persianblog.com/ بیگلو از بلاگ کلاس مجازی
كارمندان در خصلت و منش اداري برسه+يك دستهاند:
كارمندان مرغ صفت
كارمندان گربه صفت
كارمندان سگ صفت
+1. كارمندان اسب صفت (نجيب)
كارمندان مرغ صفت:
الف. نسبت به ساير همكاران خود كم تر كار مي كنند
ب. دير سر كار خود حاضر مي شوند
پ. زود محل كار خود را ترك مي كنند.
ت. گواهي هاي پزشكي و استعلاجي هميشه بخشي از زندگي كاري آنها است.
ث. در محيط كار زياد صحبت مي كنند.
ج. هميشه در خصوص كم بودن حقوق و مزاياي خود مي نالند.
چ. هميشه از كم بودن اضافه حقوق و پاداش خود مي نالند.
ح. خودشان را با ديگران زياد مقايسه ميكنند.
خ. مدام در حال تلفن زدن هستند.
د. موقع ارايه گزارش عملكردهاي خود، بسيار طولاني با شرح و تفسير فراوان مينويسند. ( گزارش هاي چند صفحهاي جلد شده)
ذ. هر عملكرد ساده، روزمره و كوچكي را با شرح و تفصيل فراوان آب و تاب مي دهند.
ر. همه همكاران، هم قطاران و مديران از گزارش عملكرد آنها ناخواسته با خبر مي شوند.
ز. پشت سر همكاران خود مدام در حال بدگويي و كم ارزش جلوه دادن كار آنها هستند.
ژ. در طول ماه گزارشي مبسوط از عملكرد ويژه خود را به صورتي نواري ضبط شده براي همه تكرار تكرار و ارايه ميكنند.
س. با مديران به هيچ وجه در نميافتند.
در يك جمله: مانند مرغ اگر تخمي بگذارند تا هفت خانه از هر طرف همسايهها خواهند فهميد كه فردا صبحانه نيمرو خواهيم داشت.
كارمندان گربه صفت:
الف. نسبت به ساير همكاران خود، نشان مي دهند بيش تر كار مي كنند.
ب. آرام و به موقع سر كار خود حاضر مي شوند.( كسي از حضور و عدم حضور آنها زياد مطلع نميشود)
پ. زود محل كار خود را ترك نمي كنند ولي بدون سر و صدا ترك مي كنند.
ت. گاهي از گواهي هاي پزشكي و استعلاجي در زندگي كاري استفاده ميكنند ولي هيچكس نميفهمد به راستي علت بيماري آنها چه بوده است.
ث. در محيط كار كم صحبت مي كنند. ظاهرا راز دار و حرف نگه دار هستند.
ج. هيچگاه درباره حقوق و مزاياي خود صحبت نميكنند. فيش حقوقي آنها جزو اسرار مگو است.
چ. هيچگاه درباره اضافه كار و تشويق هاي خود با كسي صحبت نميكنند.
ح. خودشان را با ديگران مقايسه نميكنند.
خ. خيلي كم و به ندرت مقابل گوش هاي تيز همكاران خود تلفن مي زنند.
د. موقع ارايه گزارش از به ذكر چند جمله ساده و كوتاه بسنده مي كنند.( گزارش هاي يك يا دو صفحهاي)
ذ. هيچ يك از همكاران، هم قطاران و مديران به جز مدير مستقيم او از گزارش عملكرد آنها با خبر نميشوند.
ر. پشت سر همكاران خود صحبتي نمي كنند.
ز. تا كسي كاري به آنها نداشته باشد كاري به كسي ندارند.
ژ. اگر با مديران در بيافتند بي نهايت طاقت دارند ولي اگر لازم باشد در مقابل آنها مي ايستند و به آنها چنگ مي زنند.
در يك جمله: مانند گربه اگر كاري كنند هيچ يكي از اهالي خانه نخواهند فهميد كه كار كيست.
كارمندان سگ صفت:
الف. نسبت به ساير همكاران خود بسيار بيش تر كار ميكنند
ب. بسيار زود سر كار خود حاضر مي شوند
پ. بسيار دير محل كار خود را ترك مي كنند.
ت. گواهي هاي پزشكي و استعلاجي در زندگي كاري آنها جايي ندارد.
ث. در محيط كار اصلا صحبت نمي كنند.
ج. هيچگاه فيش حقوقي خود را واكاوي نمي كنند.
چ. هيچگاه از ميزان اضافه كار خود با خبر نيستند.
ح. خودشان را با ديگران در اين كه همكارانشان بيش تر از خود آنها كار مي كنند مقايسه ميكنند.
خ. مدام در حال تماس اداري يا مراجعه به دبيرخانه هستند.
د. موقع ارايه گزارش عملكردهاي خود، طولاني با شرح و تفسير مناسب همراه با پيشنهادات زياد مينويسند. ( گزارش هاي چند صفحهاي جلد شده)
ذ. همه همكاران، هم قطاران و مديران مرتبط از گزارش عملكرد آنها با خبر مي شوند.
ر. پشت سر همكاران خود صحبتي نمي كنند.
ز. با مديران در نميافتند. اگر مديري شيوه كاري آنها را نپسندد سريعا تغيير روش ميدهند.
در يك جمله: مانند سگ از صبح تا شب مي دوند، كار ميكنند و به مديران بالا دستي و سازمان خود وفادارند.
كارمندان اسب صفت (نجيب):
الف. به اندازه لازم كار مي كنند. كم كاري در مرامشان نيست.
ب. بسيار به موقع سر كار خود حاضر ميشوند
پ. موقع مناسب و پس از انجام كليهي كارهاي خود محل كار خود را ترك ميكنند.
ت. گواهي هاي پزشكي و استعلاجي در زندگي كاري آنها فقط در مواقع لزوم جايي دارد.
ث. در محيط كار به تناسب امور محوله و اصول روابط انساني صحبت ميكنند.
ج. فيش حقوقي خود را جهت بررسي صحت موارد كنترل ميكنند. منتظر میمانند تا سیستم حقوق و مزایا براساس قوانین عمل كند. در غیر این صورت اعتراض خود را اعلام میکنند.
چ. از ميزان اضافه كار خود مطلع هستند.
ح. خودشان را با ديگران مقايسه نميكنند.
خ. تماسهاي اداري يا مراجعه به دبيرخانه و ساير بخشها را به تناسب و با برنامهريزي منظم و مشخص دارند.
د. موقع ارايه گزارش عملكردهاي خود، متناسب با فعاليتهاي انجام شده با شرح و تفسير مناسب همراه با پيشنهادات كاربردي مينويسند.
ذ. همه همكاران، هم قطاران و مديران مرتبط از نحوه عملكرد آنها مطلع هستند.
ر. پشت سر همكاران خود صحبتي نميكنند.
ز. به تواناییهای خود ايمان داشته و آن را با ساير همكاران مقايسه نميکنند.
ژ. تمام توان خود را براي حل مساله به كار ميبرد. قوانين در نظر او روشي براي حل مساله به صورت اصولي هستند. از قوانين براي ايجاد سّد و مانع در مقابل عملكرد سيستم اداري و همكاران استفاده نميكند.
س. با مديران متخلف و قانون گريز به وسيلهي قانون مقابله ميكنند. در صورت نياز از طريق مبادي ذي ربط به پيگيريهاي لازم ميپردازند.
در يك جمله: مانند اسب نجيب است، به اندازه كار ميكند و به مديران بالا دستي و سازمان خود بر اساس قوانين و مقررات وفادارند.
یکشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۵
نامديريت٬ سوءمديريت و مديريت
نامديريت٬ سوءمديريت و مديريت
نامديريت٬ سوءمديريت و مديريت (در ادامه مطالب مدیریتی -کارمندان در روش و منش اداری بر سه به علاوه یک دسته اند)
مديريت را تعاريف مختلفي كردهاند. در يك معنا و از يك رويكرد مديريت علم، فن و هنر تصميمگيري است. وظيفهي اصلي مدير در اين نوع رويكرد تصميمگيريهاي علمي، صحيح و موثر است. مدير ميكوشد با استفاده از مجموعهي دادهها و اطلاعات موجود يا توليد شده بر اساس وروديها/ خروجيها صحيحترين تصميمها را اتخاذ نمايد. بهرهگيري از نتايج خروجيها براي بهبود كيفيت تصميمها يكي از مهمترين هنرهاي مدير است. عموما عارضهي اصلي مديريت سوءمديريت است. سوء مديريت مانند سوء هاضمه در بدن انسان يا حيوان حالتي است در پيكرهي مديريت كه به علت وروديهاي نامناسب ساير اجزاء دچار اختلال ميشوند. سوء مديريت عملي ناآگاهانه است كه مدير بر اساس مجموعهي عواملي چون كمي دانش، نگاه غير تخصصي، كمدداشت منابع اصلي سازمان، ريسك ناپذيري يا ريسك پذيري خارج از قاعده، وروديهاي نامناسب، پردازش هاي غلط، استفاده از تكنولوژيهاي نامناسب، نداشتن استراتژي، طرحريزي استراتژيهاي غلط و درگيري در عمليات به جاي اهداف كلان سازماني، عدم شناخت جامعهي مخاطب، عدم شناخت فرصتها بالقوه و بالفعل داخلي و خارجي، كم اهميت جلوه دادن تهديدهاي بالقوه و بالفعل داخلي و خارجي، كارگزيني و به كار گماري اشتباه، چيدمان افقي و عمودي غير علمي، جايگزيني روابط بر ضوابط، دخالت در فرايند گردش كارها به جاي نظارت، غرق شدن در امور جزيي، عدم شناخت سايهي سازماني، عدم بهره گيري از نتايج تحليلهاي حاصل از خروجيها و ... اتفاق ميافتد. در مقابل واژهي مديريت اصطلاح سوء مديريت قرار ندارد. بلكه سوء مديريت بيماري منتج از مديريت ناصواب براساس اشتباهات رايج يا غيرمعمول مديريتي است. در مقابل مديريت اصطلاح نامديريت قرار دارد. واژهي نامديريت ناظر بر نوعي آگاهي معكوس و قصد و نيت است كه شخص به اصطلاح مدير با تعمد و آگاهي پيكرهي مديريت و سازمان را دچار سوء مديريت ميكند. مفهوم ضمني آگاهي معكوس دال بر حالتي است كه فردي از دانش، علوم، ابزارها و روشهاي مختلف در راستاي تحقق نيات منفي خود يا حزب متبوع يا دوستان خود استفاده نمايد. تفاوت ظريف نامديريت و سوء مديريت در اين است كه در سوء مديريت مدير ناآگاه نميداند كه راه برگزيده چارهي سازماني مناسبي براي رسيدن به سر منزل مقصود نيست. سوء نيت نداشته و تلاش ميكند پيكرهي سازمان را بهبود بخشد. تلاش ميكند از پيشنهادات مناسب بهره بگيرد. راهكارهاي گوناگوني را به اجرا مي گذارد. و در صورت وقوف و آگاهي بر بزنگاههاي سوءمديريتي سريعا در صدد رفع آنها برخواهد آمد. بر خلاف اين رويه، در نامديريت شخص مديرنما ميداند كه از دانش كافي براي مديريت سازمان برخوردار نيست و ميداند كه روش و شيوهي مديريتي وي نتايج مناسبي براي سازمان به بار نخواهد آورد و عامدانه و آگاهانه در صدد تخريب سازمان است. چنين فردي خود محصول روابط سازماني ناسالم است. فرايند گزينش وي كاملا دستوري بوده و ملاكهاي ارزشيابي كيفي شغلي در انتخاب او نقشي ندارد. نامديران در گزينش مديران سطوح مياني و پايين دستي تلاش وافري در بهرهيري از كساني ميكنند كه فرايند نامديريت را درك كرده و به آن دل سپرده باشند. مديرنمايان انتخاب شده نقشي جز تاييد منويات نامديران ارشد را ندارند. حتي با علم به اينكه تصميمات متخذه از هيچ پايه و اساس علمي و متقني بهرهاي نبردهاند. در جلسات وظايف تمامي ردههاي پايين بيان نظرات موافقشان است. اصطلاحي چون "نظر موافق شما در اين خصوص" چيست؟!! ميتواند تكيه كلام مناسبي براي نامديران ارشد باشد. نامديران به طور معمول كمترين تماس را با ردههاي پايين چه از ابعاد انساني قضيه و چه از ابعاد نظارتي دارند. نامديران به طور متناوب در نقشهاي مرغ صفت يا گربه صفت ظاهر ميشوند. براي هيچ هياهو ميكنند و براي خرابكاريهايشان سكوت پيشه ميكنند. از كاركنان سگ صفت بيشترين بهره را برده و با كاركنان اسب صفت ميانهاي ندارند. بيشترين ميزان گله را از حجم كار داشته و هميشه چندين كارتابل پر از كارهاي انجام نشدهي سازماني را به خانه ميبرند. از طرفي ديگر به همان نسبت هم كارهاي انجام نشدهي منزل را به سازمان ميآورند. از نظر تعداد مشاغل ميتوان آنها را ابوالمشاغل ناميد. در هر هيات مديرهاي، هيات تحريريهاي، كميسيون و كميتهاي، ... عضو ميشوند. سازمان بهترين محل براي انجام امور شخصي و خانه محلي براي انجام امور سازماني آنها است. بدين وسيله خود را بسيار پرمشغله معرفي ميكنند.
نامديريت٬ سوءمديريت و مديريت (در ادامه مطالب مدیریتی -کارمندان در روش و منش اداری بر سه به علاوه یک دسته اند)
مديريت را تعاريف مختلفي كردهاند. در يك معنا و از يك رويكرد مديريت علم، فن و هنر تصميمگيري است. وظيفهي اصلي مدير در اين نوع رويكرد تصميمگيريهاي علمي، صحيح و موثر است. مدير ميكوشد با استفاده از مجموعهي دادهها و اطلاعات موجود يا توليد شده بر اساس وروديها/ خروجيها صحيحترين تصميمها را اتخاذ نمايد. بهرهگيري از نتايج خروجيها براي بهبود كيفيت تصميمها يكي از مهمترين هنرهاي مدير است. عموما عارضهي اصلي مديريت سوءمديريت است. سوء مديريت مانند سوء هاضمه در بدن انسان يا حيوان حالتي است در پيكرهي مديريت كه به علت وروديهاي نامناسب ساير اجزاء دچار اختلال ميشوند. سوء مديريت عملي ناآگاهانه است كه مدير بر اساس مجموعهي عواملي چون كمي دانش، نگاه غير تخصصي، كمدداشت منابع اصلي سازمان، ريسك ناپذيري يا ريسك پذيري خارج از قاعده، وروديهاي نامناسب، پردازش هاي غلط، استفاده از تكنولوژيهاي نامناسب، نداشتن استراتژي، طرحريزي استراتژيهاي غلط و درگيري در عمليات به جاي اهداف كلان سازماني، عدم شناخت جامعهي مخاطب، عدم شناخت فرصتها بالقوه و بالفعل داخلي و خارجي، كم اهميت جلوه دادن تهديدهاي بالقوه و بالفعل داخلي و خارجي، كارگزيني و به كار گماري اشتباه، چيدمان افقي و عمودي غير علمي، جايگزيني روابط بر ضوابط، دخالت در فرايند گردش كارها به جاي نظارت، غرق شدن در امور جزيي، عدم شناخت سايهي سازماني، عدم بهره گيري از نتايج تحليلهاي حاصل از خروجيها و ... اتفاق ميافتد. در مقابل واژهي مديريت اصطلاح سوء مديريت قرار ندارد. بلكه سوء مديريت بيماري منتج از مديريت ناصواب براساس اشتباهات رايج يا غيرمعمول مديريتي است. در مقابل مديريت اصطلاح نامديريت قرار دارد. واژهي نامديريت ناظر بر نوعي آگاهي معكوس و قصد و نيت است كه شخص به اصطلاح مدير با تعمد و آگاهي پيكرهي مديريت و سازمان را دچار سوء مديريت ميكند. مفهوم ضمني آگاهي معكوس دال بر حالتي است كه فردي از دانش، علوم، ابزارها و روشهاي مختلف در راستاي تحقق نيات منفي خود يا حزب متبوع يا دوستان خود استفاده نمايد. تفاوت ظريف نامديريت و سوء مديريت در اين است كه در سوء مديريت مدير ناآگاه نميداند كه راه برگزيده چارهي سازماني مناسبي براي رسيدن به سر منزل مقصود نيست. سوء نيت نداشته و تلاش ميكند پيكرهي سازمان را بهبود بخشد. تلاش ميكند از پيشنهادات مناسب بهره بگيرد. راهكارهاي گوناگوني را به اجرا مي گذارد. و در صورت وقوف و آگاهي بر بزنگاههاي سوءمديريتي سريعا در صدد رفع آنها برخواهد آمد. بر خلاف اين رويه، در نامديريت شخص مديرنما ميداند كه از دانش كافي براي مديريت سازمان برخوردار نيست و ميداند كه روش و شيوهي مديريتي وي نتايج مناسبي براي سازمان به بار نخواهد آورد و عامدانه و آگاهانه در صدد تخريب سازمان است. چنين فردي خود محصول روابط سازماني ناسالم است. فرايند گزينش وي كاملا دستوري بوده و ملاكهاي ارزشيابي كيفي شغلي در انتخاب او نقشي ندارد. نامديران در گزينش مديران سطوح مياني و پايين دستي تلاش وافري در بهرهيري از كساني ميكنند كه فرايند نامديريت را درك كرده و به آن دل سپرده باشند. مديرنمايان انتخاب شده نقشي جز تاييد منويات نامديران ارشد را ندارند. حتي با علم به اينكه تصميمات متخذه از هيچ پايه و اساس علمي و متقني بهرهاي نبردهاند. در جلسات وظايف تمامي ردههاي پايين بيان نظرات موافقشان است. اصطلاحي چون "نظر موافق شما در اين خصوص" چيست؟!! ميتواند تكيه كلام مناسبي براي نامديران ارشد باشد. نامديران به طور معمول كمترين تماس را با ردههاي پايين چه از ابعاد انساني قضيه و چه از ابعاد نظارتي دارند. نامديران به طور متناوب در نقشهاي مرغ صفت يا گربه صفت ظاهر ميشوند. براي هيچ هياهو ميكنند و براي خرابكاريهايشان سكوت پيشه ميكنند. از كاركنان سگ صفت بيشترين بهره را برده و با كاركنان اسب صفت ميانهاي ندارند. بيشترين ميزان گله را از حجم كار داشته و هميشه چندين كارتابل پر از كارهاي انجام نشدهي سازماني را به خانه ميبرند. از طرفي ديگر به همان نسبت هم كارهاي انجام نشدهي منزل را به سازمان ميآورند. از نظر تعداد مشاغل ميتوان آنها را ابوالمشاغل ناميد. در هر هيات مديرهاي، هيات تحريريهاي، كميسيون و كميتهاي، ... عضو ميشوند. سازمان بهترين محل براي انجام امور شخصي و خانه محلي براي انجام امور سازماني آنها است. بدين وسيله خود را بسيار پرمشغله معرفي ميكنند.
اشتراک در:
پستها (Atom)