در طی چند سال اخیر یکی از نکات برجسته ای که در بین جوانان نمود ویژه ای دارد احساس هویت یا بی هویتی و یا به صورتی دقیق تر هویت جویی آن ها است. به نظر می رسد به دنبال اعمال روش های دستوری با رویکردهای سیاسی، اجتماعی، آموزشی و نیز پلیسی و مذهبی سیستم نتوانسته است در این حوزه به اندازه دلخواه موفق عمل نماید. در این حوزه یکی از موارد ملموس نامگذاری و نام پذیری افراد است. دقتی در پیرامون می تواند ما را با مساله ای مواجه سازد که در وهله ی اول آن چنان عجیب نمی نماید ولی کثرت و حدت آن به خصوص در گروه های سنی خاصی متولدین دهه 50 و 60 ما را به فکر وا می دارد که شاید این مساله نیازمند تحقیقی روش مند باشد. بسیاری از دختران و پسران متولد در دهه 50 و اوایل دهه شصت تحت تاثیر شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوره و به طور اخص مساله انقلاب 57، جنگ 59، نگرش های مذهبی و جایگزینی ارزش های جدید، تغییرات عمده در نوع پوشش، گفتار، نوشتار، آموزش های رسمی و غیر رسمی، برنامه های رادیو و تلویزیون و ...از نقطه نظر نامگذاری تفاوت های ویژه ای با هم نوعان ماقبل و مابعد خود دارند. تضعیف جنبه های ملی و ناسیونالیستی به عمد یا سهو و تقویت شاخص های مذهبی به نوعی بسیاری از اسامی افراد را به سمت و سویی جدید سوق داد. اما با گذشت حدود 10 تا 15 سال از میانگین سنی متولدین این سال ها مساله نام پذیری به وجود آمد. بدین معنی که جوانان از پذیرش نام های انتخاب شده برای خود به نوعی امتناع کرده و در مقابل آن جبهه گیری نمودند. به عبارتی دیگر با اسامی خود دچار مشکل هویت و بی هویتی شدند. و در مقابل اسامی شناسنامه ای خود اسامی انتخاب شده توسط خود که از دیدگاه خودشان هویت بخشی بهتری برای آنان به ارمغان می آورد برگزیدند. جالب تر آن که بیشتر اسامی انتخاب شده توسط نسل جدید حداقل از قواعد زیر پیروی می کند. اولا از اسامی خارجی به خصوص عربی اجتناب شده است دوما به سمت اسامی برساخته و یا خودساخته با ریشه های فارسی سره حرکت نموده است. سوما خلاقیت در ساخت و پرداخت آنان به چشم می خورد. چهارما از نظر آوایی نیز زیباتر و خوشآهنگ تر شده اند.
این مساله نیازمند پژوهشی درخور است که بتوان اولا دلایل آن و در ثانی رویکردهای اساسی این فراگرد اجتماعی را کشف کرد. شاید حل این مساله برای پژوهش گران اجتماعی بی غرض بتوان فتح بابی برای مساله هویت یابی و هویت جویی جوانان این سرزمین باشد.
فرضیه های این طرح واره
به نظر می رسد متولیدن دهه های 50 و 60 از فرایند نام گذاری خود رضایت نداشته و این مساله به عنوان یک عامل در ایجاد بحران هویت موثر می باشد.
دختران نسبت به پسران در مقابل نام های خود بیشتر احساس عدم همخوانی شخصیتی می بینند.
گرایش عمده به ساخت اسامی جدید با ریشه های فارسی سره است..
ساخت اسامی جدید و برساخته که معادل های کم تری در تاریخ و ادبیات ایرانی داشته باشد رویکردی جدی تر است.
این فراگرد به نوعی تقابل یا مبارزه منفی با نظام آموزش رسمی و سیاست گذاری های کلان و دستوری در حوزه های اجتماعی، سیاسی، دینی، آموزشی و ..است.
متغیر اصلی جوانان و متولدین دهه های 50 و 60
متغیر وابسته نام گذاری و نام پذیری
روش تحقیق پیشنهادی: ترکیبی- توصیفی و با استفاده از پیمایش
دوشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۷
چهارشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۷
همایش کتابخانه های دیجیتال سیمرغ
همایش کتابخانه های دیجیتال سیمرغ
الف. برداشت اول
1. با نیم نگاهی به برگزاری این چنین همایش هایی می توان دریافت که انگیزه اصلی آن یک استراتژی بلند مدت طراحی شده از سوی سهامداران و مدیران ارشد شرکت نوسا می باشد. که برنامه ای بلند مدت برای تعالی و توسعه و پیشرفت شرکت به عنوان یک کل، سهامداران به عنوان ذی نفعان، محصول به عنوان خروجی و کارکنان به عنوان نقش آفرینان این فرآیند دارند. اصلی ترین برداشت این است که در جامعه ای که به نظر می رسد تفکر استراتژیک در نظام های گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، تجاری و علمی آن به صورت پررنگ به چشم نمی خورد این اتفاق حادثه ای میمون و پسندیده است. و می بایست به آن ارج نهاد. شرکتی که برای توسعه محصول و دایره مشتریان و سودآفرینی تلاش نکند یا سهامداران و مدیران کلبی مسلکی و درویش مآبی دارد که جایشان در خانقاه ها و دیرها است یا به نظر می رسد به صورت دست بر قضا بر چنین جایگاهی نشسته اند. سودآفرینی و ارزش آفرینی اقتصادی برای یک بنگاه تجاری و تجاری علمی یک ارزش، حسن و رفتار بخردانه است. از این رو آن را به عنوان یک استراتژی در تصمیم گیران این مجموعه دیدم و پسندیدم. و به آنان احسنت می گویم. گاهی مجموعه هایی را می بینیم که ادعا می کنند ما به انتفاع نمی اندیشیم ما به شما می اندیشیم ما به علم می اندیشیم و اجر معنوی فعالیت هایمان. به جرات می توان گفت که دروغی بس نازیبا است. کسی که به خود نمی اندیشد نمی تواند به من و ما بیندیشد.
2. بر طبق ادعای تصمیم گیران شرکت به طور میانگین هر سه سال یکبار این نوع همایش ها به بهانه های مختلف از جمله هم اندیشی و معرفی نسخه ی جدید برگزار می شود. این نیز تلاشی پسنده است. ولی به نظر می رسد با توجه به رشد شتابناک تکنولوژی های سخت افزاری، نرم افزاری و رویکردهای جدید در حوزه های علمی نیازمند بازنگری از نظرگاه بازه ی زمانی برگزاری این نوع همایش ها است. شاید برای بهتر بودن و بهتر ماندن نیازمند سرعت بخشیدن به این نوع هم اندیشی ها باشیم تا زمان از ما جلوتر نیفتد اگر ممکن است رقبا تا سبقت از ما هنوز زمان کافی را برای خود ذخیره داشته باشند!!!
3. نظام خدمات پس از فروش و زنجیره تامین یکی از ابعاد اساسی موفقیت و گلوبالیزه شدن در شتابناکی این دنیای فناورانه ی بی ترمز است. فاکتوری بس مهم در مقیاس و مقایسه بین خدمات و محصول گزینی یک شرکت. به نظر می رسد در این حوزه استراتژی مشخصی که برنامه عمل آن نیز طراحی شده باشد و در راستای افق نصب العین تصمیم گیران آن مجموعه باشد وجود ندارد. و یا اگر وجود دارد اهمیت آن به خوبی و به اندازه میزان اهمیت آن درک نشده است. داشتن تنها سه نمایندگی برای پشتیبانی و راه اندازی یک واحد دیگر از دو واحد پیش بینی شده تا پایان سال برای این مجموعه با این گستره عمل از شرقی ترین استان ها تا غربی ترین شهر و از شمالی ترین دانشگاه ها تا جنوبی ترین کتابخانه ها کمی غیر معمول به نظر می رسد. سوال اینجاست که آیا برای مجموعه ای که استراتژی آن توسعه و پیشرفت تعالی فنی، تجاری، علمی و خدماتی در وسعت بسیار زیادی است آیا چنین طراحی برای خدمات پس از فروش و زنجیره تامین کافی است؟ آیا می توان پذیرفت که پشتیبانی از یک شهر و یک محل – به طور مثال تهران- برای تمام کشور از سرعت و دقت کافی برخوردار است. آیا هزینه ها بسیار در این نوع پشتیبانی بالا نمی رود؟ آیا این روش از ابعاد کار آفرینی و ایجاد اشتغال دور نیست؟ آیا شرکت برای گسترش محصول به خارج از مرزهای کشور برنامه ای ندارد؟ کشورهای فارس زبان یا کشورهایی که درآن منابع به زبان فارسی بسیار است. و یا حتی ارایه محصول برای سایر زبان؟ به نظر می رسد اگر شعب و دفاتری در شهرها و استان هایی دیگر افتتاح شود علاوه بر ایجاد اشتغال و کار آفرینی بسیاری از هزینه ها را کاهش داده و سرعت خدمات رسانی را بالاتر ببرد. نظر اینجانب بر این است که استراتژی شرکت در این حوزه نیازمند باز مهندسی و طراحی مجدد و رویکرد تازه می باشد.
ب. برداشت دوم
جامعه فناوری محور در دنیای الکترونیک نیازمند زیرساخت ها و برنامه های مشخصی است که می بایستی تمام گروه ها و اعضای درگیر در راستای آن به نحوی شایسته عمل نمایند. بدین مفهوم که کلیه برنامه ها در راستای استفاده ی بهینه از منابع، زمان و در راستای آموزش آحاد جامعه برای عملکرد بهتر و بهره مندی مناسب تر از خدمات باشد. ثبت نام الکترونیکی یکی از این روش ها است که ضمن کاستن از هزینه ها سرعت بیشتری به فرآیند کار داده و دقت عمل را نیز بالا تر می برد. در اینجا ذکر چند نکته خالی از لطف نیست.
1. اولا این روش ثبت نام بسیار مناسب تر از سایر روش ها است. و نیز با توجه به رویکرد همایش به سمت و سوی کتابخانه های دیجیتالی می توان آن را محکی برای کسانی دانست که از حداقل های دنیای دیجیتال بهره می برند. مفهوم این سخن این است که به صورت غیر مستقیم کسانی می توانند در چرخه ی ثبت نام حضور داشته باشند که از امکانات حداقلی جامعه اطلاعاتی یعنی بهره گیری از شبکه ها و اینترنت و ایمیل استفاده می نمایند.
2. می توان پیشنهاد کرد که نظام غربالگری مناسبی از پیش طراحی نمود تا گزینش مدعوین ملاک مند و روش مدار باشد. ضمن احترام به همه ی مدعوین می توان از قبل با تعیین شماره صندلی که امری شدنی و بودنی می بود نظم بیش تری به جریان همایش داد. ضمن آن که در این روش می شد میهمانان ویژه، اساتید محترم دانشگاه و یا مسوولین را جای دهی مناسب تری نمود.
3. دقت در ترکیب میهمانان همایش نشان می داد که انتخاب میهمانان و مدعوین نیز متاسفانه از استراتژی مشخصی تبعیت نمی کند. ( به گمان بنده) به نظر می رسید دسترسی صرف به ایمیل افراد دلیل موجهی بود برای شرکت آنان. این روش برای مجموعه ای که به نظر می رسد برای توسعه و آینده خود برنامه های خوبی در سر دارد روش مناسبی نیست. سوال اینجاست که میزان تاثیر گذاری و تاثیرپذیری کدام گروه از گروه های زیر در جریان این همایش در آینده ی نزدیک و دور بیش تر می باشد و دعوت از آنان معقول تر و قرین به نتیجه تر خواهد بود. مثلا اساتید و اعضای هیات علمی دانشگاه ها در رشته های مرتبط، نویسندگان و متخصصان و متفکران حوزه خارج از مراکز رسمی آموزشی و تحقیقاتی، مدیران و تصمیم گیران حوزه های کتابخانه، روسای کتابخانه ها، مراکز اطلاع رسانی، آرشیو و اسناد، کتابدارن و متخصصان نرم افزاری و سخت افزاری و شبکه شاغل در بخش، مسولین بخش سازماندهی کتابخانه ها و نیز در آخر دانشجویان. نگاهی اجمالی به ترکیب مدعوین نشان می داد که این فرآیند برنامه ریزی شده نبود و عمدتا برای تجربه آموزی یا گذران اوقات به صورت علمی در آنجا حضور داشتند. پیشنهاد می شود برنامه استراتژیک عمل در این حوزه برای آتی طراحی و اجرا شود.
ج. برداشت سوم
چند سال پیش در یکی از نمایشگاه های اطلاع رسانی که معمولا در جنب نمایشگاه بین المللی کتاب تشکیل می شد بر طبق برنامه و عادت حرفه ای به غرفه های شرکت های معتبر و مرتبط در حوزه نرم افزارهای کتابخانه سر زدم. از آن جمله مجموعه دوستان نوسا که با حرارت و حدت مشغول معرفی نرم افزار و فعالیت های خود بودند. لحظاتی شیفته تلاش دوستان بودم و غرق در رفتار حرفه ای کارشناسان شرکت که نرم افزار را از زوایای مختلف برای سوال کنند گان و علاقه مندان معرفی می کردند. بخشی برای چند لحظه خلوت شد پا پیش نهادم و سوالی مطرح کردم ( عین سوال را حضور ذهن ندارم و قریب به مضمون است) که دوست عزیز پس از سلام و خسته نباشید و شادباش های معمول مرا راهنمایی فرمایید که نحوه ی اتصال مدارک مالتی مدیا و دیجیتالی با منابع چاپی در نرم افزار شما چگونه است؟ در کجا دیده شده؟ چگونه داده ها وارد سیستم شده و بر چه اساسی نمایش داده می شود؟ ....لحظه ای مکث میان ما اتفاق افتاد و ناگهان گویی سوالی ناپسند از سوی من پرسیده شده باشد دوست عزیز کارشناس به تندی پاسخی ( قریب به مضمون ) داد که البته پاسخ صحیح را پس سال ها در همایش روز هیجده آذر دریافت کردم نه آنجا و آن این بود که نرم افزار ما محل چنین چیزهای بی ربطی نیست اگر چنین چیزی می خواهید بروید به سراغ {......} که البته بنده به دل نگرفتم و آن را به حساب خستگی و تحریکی پذیری ناشی از آن دانستم. و یا حتی به خود نهیب زدم که سوال را به شیوه ای درست نپرسیده ام. یا دانشم در این خصوص به حدی نبوده که خود را لایق سوالی در این حوزه بدانم و ... قطع یقین بدانید که خرده ای بر آن دوست نگرفتم. اینک بعد از سال ها پاسخ خود را دریافتم که حرکت به سوی کتابخانه های دیجیتال یک تجمل نیست. یک الزام است. امری بدیهی در دنیای الکترونیک و جامعه اطلاعاتی با همه استلزامات آن است. این حرکت را حرکتی بسیار دیر هنگام ولی زیبا و پسنده می دانم. و دست دوستان را در مجموعه نوسا به گرمی می فشارم و به آن ها تبریک ها و شادباش ها می گویم. و برایشان آرزوی توفیقی بیش و بیش تر دارم.
د. برداشت چهارم
برداشت آخر را جویده می گویم و گزیده که انتخاب دبیر علمی کاری خوب بود ولی کاش به شکل و منشی بهتر اجرا می شد. و کاش نمی شد و کاش سخنرانی نبود و کاش ... که بماند برای بعد که خداوند بر همه چیز آگاه تر است. و کاش برای دموی نرم افزار تمهیدات بیش تری مد نظر می بود. با یک سرور لوکال و پایگاه های محلی که در آن نه ٣٢ رکورد که حداقل چند هزار رکورد با دسترسی محلی داشتند که جست و جو ها واقعی تر به نظر می رسید هر چند که سرور محلی وجود داشت اما بدون دیتا انتری که گفتند حدود ٣٢ رکورد و باز ای کاش اتصال اینترنت را از قبل تست می کردند و تمهیداتی برای قطع احتمالی و باز هم ای کاش کاوش ها را از قبل تمرین می کردند و به جای پرس و جو های عموی چون ایران و جنگ و ... بیشتر پرس و گشت های تخصصی تر را نمایش می دادند و کاش ...و نیز حسنی که که سال ها است دیرتر رخ می نماید و آن دیدار دوستان و اساتید که باز هم چشممان به جمالشان روشن شد که روشن تر بادا.
در پایان خسته نباشید می گویم برای تمامی زحمات دوستان در نوسا
اشتراک در:
پستها (Atom)