دوشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۵

آموزش زبان: نگاهي به استراتژي مالزي

نگاه اول
چند سال پيش در مطلبي مي خواندم كه ماهاتير محمد در اوايل نخست وزيري نسبتا طولاني مدتش در حضور جمعي از مسوولان حوزه آموزش و پرورش ، انجمن هاي اوليا و مربيان و تصميم گيران و برنامه ريزان حوزه آموزش نكته اي با اين مضمون بيان كرد. توقع ما از خانواده ها اين است كه زبان و ادبيات مالايايي را كه سراسر عشق و شور است و بسيار بسيار غني به كودكان ما بياموزند و نه تنها بياموزند زندگي كردن با آن را بياموزند. و ما شهرونداني داشته باشيم كه اشعار شعرا، داستان هاي نويسندگان، متون ادبي و افسانه هاي مالايايي را بخوانند و با آن زندگي كنند. اما توقع ما از سيستم آموزش رسمي اين است كه دانش آموزان امروز و پژوهش گران و معلمان و سازندگان فرداي كشور ما را به زبان و علم روز آشنا كنند. ما مي خواهيم كه شهرونداني داشته باشيم كه با زبان مالايايي زندگي عاشقانه كنند و با زبان انگليسي زندگي عالمانه داشته باشند.

نگاه دوم
بررسي وضعيت مالزي در فرايند توليد، مصرف و اشاعه دانش علمي در سطح جهان و در مقايسه با كشورهاي نسبتا همتا نشان مي دهد كه كشور مالزي پيشرفت هاي شگرفي در حوزه دانش جهاني دارد. دانشگاه هاي معتبر، نسبت دانشجويان سطوح عالي، مراكز تحقيقاتي و آموزشي، مصرف سرانه اطلاعات، توليد اطلاعات، ارتباط با سازمان ها و مراكز علمي و آموزشي جهان، زيرساخت هاي اطلاعاتي، بنيان هاي فناوري، برنامه هاي توسعه همگن و فراگير، برنامه هاي پژوهشي پيشرفته و كاربردي ، درآمد سرانه ملي، توليد ناخالص ملي، رفاه نسبي عمومي، امنيت ، آزادي و .... همه و همه نشان از كشوري در حال پيشرفت و مدرن را دارد. با شاخص هاي مثبت بسيار زياد و شاخص هاي منفي بسيار كم.

نگاه سوم
دانش آموزان ايراني از سال هاي اول دوره راهنمايي شروع به آموزش زبان خارجي مي كنند. انگليسي به عنوان يك زبان خارجي و عربي به عنوان زبان ديگر آموزش داده مي شود. ارزشيابي ها حاكي از سطح كيفي و عمق بسيار كم سواد زباني دانش آموزان ايراني است. يك سوال اساسي وجود دارد و آن اين كه آيا زبان عربي زبان روز علمي و ارتباطي دنيا است. آيا نمي توان زمان بيش تري را براي آموزش صحيح و علمي زبان روز و علمي دنيا صرف كنيم و توقع يادگيري زبان عربي را ه عنوان زبان ديني از خانواده ها داشته باشيم. از سويي ديگر ارزشيابي ها به نظر نمي رسد نشانه هاي مثبتي از پيشرفت در زبان عربي ميان دانش آموزان داشته باشد. وجود تعدا بي شماري مراكز آموزشي زبان انگليسي با متدها و روش هاي متفاوت حاكي از چيست؟ اين موضوع مي توان يك تيغ دولبه باشد سواد كم زباني و نياز زياد براي ارتباط از طريق زبان علمي و ارتباطي دنيا.

نگاه چهارم
چه بايد كرد؟ كي و از كجا بايد شروع كرد؟ بينديشيم و با هم انديشي طرحي نو دراندازيم. نظرات انتقادي خود را براي ارايه در بستر انتقادي جامعه در نگاه چهارم اعلام كنيد

شنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۵

آيا کاغذ فراموش شدنی است؟ يا چگونه می توان به دنيای مجازی اعتمادکرد؟

آيا کاغذ فراموش شدنی است؟ يا چگونه می توان به دنيای مجازی اعتمادکرد؟


به ذهنت فشار می آوری. تمام خلاقيتت را از طريق کلمات به صور گوناگون وارد محيط مجازی می کنی. شعر می گويی. داستان می نويسی. مقاله ای٬ خاطره ای٬ نوشته ای و ... . از خودت راضی هستی. حسی عميق مثل حس زايش . حس مادر بعد از فراغت. به فرزندت نگاه می کنی. جز زيبايی هيچ نمی بينی. سبک می شوی. تخليه تخليه. برای خودت هورا می کشی و در دل با نگاه سوم شخص به خودت غبطه ميخوری که ضمن دست زدن برای تو آرزوی اين را دارند که مثل تو فکر کنند. مثل تو بنويسند و ... و تو همچنان در برج عاج به خودت خسته نباشيد می گويی که توانسته ای بشريت را در ذهنياتت از طريق نوشته ای در محيط وب شريک کنی. ناگهان اتفاقی که نبايد می افتد. آب سردی روی سرت ريخته می شود. از برج عاج خودت با سر سقوط می کنی. با مخ وسط تمامی کثافت های ممکنه می افتی. خودت را نفرين می کنی. خواهر و مادر وب و محيط مجازی را مورد ملاطفت قرار می دهی. خسته می شوی. له و داغان. ذهنت کار نمی کند. تمام نوشته ات پاک شده است. کنترل زد جواب نمی دهد. کنترل وی جواب نمی دهد. بک و فوروارد مرده اند. وارد قبرستان می شوی . روی سنگ قبر خودت فاتحه می خوانی. از خلاقيت خبری نيست. انگار نه انگار چيزی بلدی. ديگر کسی برايت هورا نمی کشد. نمی توانی بشريت را در تفکراتت شريک کنی. برج عاجی وجود ندارد. از اينترنت و اينترانت و وب و امثالهم بدت می آيد. مثل يک آدم بدبخت که زير سم گله خران مانده می شوی. درمانده می شود. می خواهی از اول شروع کنی. هيچ چيز يادت نمی آيد. اينبار آفلاين کار می کنی. از ورد و زر استفاده می کنی. سعی می کنی با معدود کلماتی که يادت مانده است از اول بنويسی يا بسرايی. نمی شود که نمی شود. هر چه می نويسی انگار ابتر است. کم است. بد است. و اصلا به درد خواندن نمی خورد.
***
ول می کنی می روی آب٬ چای يا هر زهرمار ديگری را همراه با غرولند و فحش کوفتماری می کنی. ياد کاغذ می افتی. آن موجود نازنين و بی ادعا که هيچ وقت حتی اگر تو هم يادت برود او نوشته های تو را فراموش نمی کند. به خودت لعنت می فرستی که چرا ياد کاغذ نبودی. قول می دهی که از اين به بعد حواست باشد و قدر و ارزش کاغذ را بدانی. و هيچ چيزی را قبل از نوشتن بر روی کاغذ وارد محيط وب نکنی يا اصطلاحا به باد ندهی ....
***
چند روزی می گذرد .حرصت می خوابد . دوباره ذهنتی شروع به غليان می کند. می جوشد. تنت می خارد. به تکاپو می افتی. سريع سراغ آی و دی گذرواژه ات می روی. شروع به نوشتن و سرودن می کنی. تمام می شود . سبک می شوی. يک حس تخليه و سبکی و راحتی. از بالای برج عاج به پايين نگاه می کنی. ناگهان خيس می شوی... و روز از نو و روزی از نو
...

دوشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۵

ما به مكزيك نباختيم

قبل از شروع مسابقات جام جهاني علي كريمي و نه تنها او بلكه بسياري از مربيان كوچك و بزرگ از جمله حشمت الله مهاجراني و بازيكنان و علاقه مندان فوتبال به اين يقين رسيده بودند كه برانكو مربي كوچكي براي تيم ايران و شرايط بزرگ و ويژه جام جهاني است. روزنامه ها نقد نوشتند. مفسران حرف ها گفتند. كارشناسان كارشناسي ها كردند. اما هم چنان در بر همان پاشنه مي چرخيد كه بايد مي چرخيد. دقت كنيد گفتن بايد مي چرخيد نه مي چرخيد . اصول علمي در ورزش هاي حرفه اي اصولي نسبتا ثابت شده و پذيرفته شده است. مسايلي چون تغذيه ورزشكاران، مسايل روحي و رواني، تمرينات سيستماتيك، بازيهاي تداركاتي، فهم و دانش مربيان، مسايل آْمادگي جسمي و سني بازيكنان، تاكتيك ها و روش پياده سازي آن ها و .... از جمله مسايلي است كه نه تنها از آن ها در متون علمي ورزشي به عنوان مسايل بنيادين بحث و گفت و گو شده بلكه در تمام تيم هاي ورزشي رعايت و پياده سازي شده و يا در حال كار است. اين امر بسيار بديهي است كه براي موفقيت در ورزش حرفه اي بايستي حرفه اي عمل كرد. علمي نگاه كرد. و برنامه عمل و هدف مشخص داشت. در كشور چين از ده ها سال قبل براي مسابقات قهرماني سرمايه گذاري كلان اقتصادي، علمي، زيربنايي، ژنتيكي، و اصولي شده است . در همايش ورزشي در سطوح بين المللي كشور چين، آمريكا، روسيه و ... در حال درو كردن مدال هاي رنگارنگ هستند. در كشور خودمان بررسي وضعيت رشته واليبال بسيار بسيار عبرت آموز است. يك برنامه ريزي نسبتا خوب، آينده نگرانه با استفاده از دانش روز جهان و مديريت مناسب، تجربه مربيان سطح بالاي جهاني كشور ايران را از رده هاي بسيار پايين آسيا به رده هاي بالاي جهاني رساند. ( البته به نظر مي رسد چون همه چيزمان به همه چيزمان بايد بيايد و رشته واليبال هم در اين وسط زيادي خودش را اين چند ساله لوس كرده و رشد بي قواره مثبت داشته بايد به عقب برگردد) اما چرا باختيم و يا اصلا اصل اين سوال درست است يا بايستي جور ديگري اين سوال را طرح كرد. آيا ما از قبل فارغ از نتيجه نباخته بوديم. برسي هاي علمي، بدون پيش داوري، صادقانه و با پرهيز از سياسي كاري هاي مرسوم مي تواند جوابگوي سوال ما باشد. در اين راستا پاسخ گويي به سوالات زير مي تواند راهگشا باشد.

1 . برنامه عمل و سياست هاي كلان ورزش كشور در حوزه فوتبال چيست؟ آيا طراحي شده است؟ اگر بله توسط چه كساني و با چه رويكردي؟ اگر خير چرا؟
2. استراتژي ورزشي ما در دانش افزايي مربيان و بازيكنان و مسلح كردن آن ها به دانش روز جهاني چيست؟
3. اصول حاكم بر استخدام مربيان خارجي و داخلي در سطوح ملي چيست؟
4. تعيين سطوح روابط ورزشي كشور در سطح ملي، منطقه اي و بين المللي بر عهده چه نهادي است؟ اصول آن چيست؟ تا چه ميزان تابع زد و بندهاي سياسي است؟
5. تعين و انتخاب بازيكنان چه ملاك هايي دارد؟
6. افق برنامه عمل ما در رشته فوتبال كجا است؟ ( به كجا مي خواهيم برسيم)

علاوه بر اين موارد يك تيم حقيقت ياب بايستي در صدد يافتن پاسخ هايي قانع كننده براي افكار عمومي – البته اگر براي آن ارزشي قايل باشيم- در خصوص موارد زير باشد.

آيا بازيكنان تيم ملي واقعا با نگرش ملي انتخاب شده اند.
آيا مربيان تيم با نگرش ملي انتخاب شده اند؟
آيا با صرف همين ميزان هزينه در سطح مربيان صاحب نام خارجي و داخلي نمي توان گزينه هاي بهتري براي تيم انتخاب كرد.
نقش شاهرخي و فركي در تيم چيست؟ چه تاثيري در روند تكامل تيم ملي داشته يا دارند؟
آيا براي انتخاب مربيان داخلي گزينه هاي مناسب تري وجود ندارد؟
دلايل به كارگيري بازيكنان سن گذشته و بي بازده در تيم چيست؟ بازيكناني نظير دايي، نصرتي، ميرزاپور، گل محمدي و ...
چه ميزان آزمون و خطا نياز است تا به اين درك برسيم كه وجود بعضي ازبازيكنان در تيم جز اتلاف انرژي و وقت و ضربه زدن به تيم نيست؟
آيا بعد از دهها بازي ملي و اثبات ضعف شديد دروازه بان تيم ملي در همه شاخص هاي لازم از جمله شروع مجدد، بازي سازي، جاگيري، تصميم گيري به موقع ، واكنش هاي سريع ، تسلط بر محوطه، زمين نخوردن و ... به اين نتيجه نرسده ايم كه اشتباه مي كنيم.
آيا دروازه بان هاي ديگري در كشور وجود ندارند كه شرايط حداقلي لازم براي فرصت دادن به آن ها براي حضور در تيم را داشته باشند.
آيا بازدهي نامناسب بعضي از بازيكنان صاحب نام و بي بازده ما را به فكر پيدا كردن بديل هاي مناسب بجاي آن ها نمي اندازد.
آيا علم به وجود اشكال در سيستم دفاعي در چند سال گذشته نبايستي باعث تصميم گيري مناسب ما براي رفع اين مشكل باشد؟
آيا به نظر نمي رسد بعضي از بازيكنان قبل از آن كه توان فني بازي داشته باشند منتخب بوده اند؟
مديريت مربيان چه مفهومي دارد؟ كي و كجا بايستي تعويض كرد؟ چه كساني را ؟
تقابل سياست هاي ورزشي ايران با استانداردهاي جهاني از جمله در مديريت فدارسيون ها و ... به چه مفهومي است؟
دعواهاي سياسي و ضد ورزشي نهادهاي مسوول از كجا نشات مي گيرد؟
آيا انگيزه هاي كافي براي تيم ملي وجود دارد كه بتواند حداقل نقش خود را ايفا كند؟
تاثير تنش هاي ايجاد شده سياسي در ابعاد جهاني و نگاه ديگران به ما بر ميزان تسلط روحي و رواني بازيكنان چه ميزان است؟
آيا جو اردوي تيم مناسب بوده است؟
آيا و ...آيا. ...
هزاران آياي ديگر.

به نظر مي رسد. ما در بازي مكزيك نباختيم . ما قبلا به خودمان باخته بودم. كاش لااقل يكبار به خودمان بيايم و قبل از اين كه بخواهيم پرچم مقدس سه رنگمان را برافراشته ببينيم براي آن احترام قايل باشيم. براي خودمان ارزش قايل باشيم. از اشتباهاتمان يكبار براي هميشه درس عبرت بگيريم . جام جهاني محلي براي كسب تجربه تيم ما نيست. محلي براي ارايه تجربيات ما است.