سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۵

بذر محبت به جاي تخم خشونت

بذر محبت به جاي تخم خشونت
مجموعه اتفاقات و اختلافات قومي،‌ قبيله اي، مذهبي و عقيدتي از چپ هاي كمونيستي طرفدار شوروي سابق و راست هاي طرفدار غرب، سني ها و شيعه ها، پشتون ها و ازبك ها، ميليشاهاي مزدور و ميهن پرستان پرشور از زمان حبيب الله كلكاني راهزن شرور افغاني يا بچه سقو، امان الله خان، عنايت الله خان، محمد نادر شاه و ظاهر شاه تا ببرك كارمل و نور محمد تركي، ژنرال دوستم، نجيب الله، احمد شاه مسعود، ملا محمد رباني طالباني، صبغت الله مجددي، و همه و همه تا برهان الدين رباني غير طالباني و حكمتيار از مهم ترين دلايل ظهور طبقه و طيف فكري نحله طالبان در افغانستان شد. هر گروه پس از رسيدن به قدرت با اعدام و كشتارهاي خود در صدد تسويه حساب هاي قبيله اي و قومي و مذهبي برآمد. با اين نگرش كه بتواند جاده صاف و آرامي را براي خود در حكومت بر سرزمين افغان هاي به جا مانده از تقسيمات جهاني كشور گشايان انگليسي ايجاد كند. راهزني كه به پادشاهي رسيده بود و عسگر تقويت مي كرد، دستور تخريب موزه كابل صادر مي كرد و زنان منع و دختران در همه كار نامحرم مي شمرد و آموزش برآن ها حرام همان قدر با ناداني خود جامعه مصيبت زده و ناآرام افغان را رنج مي داد و رنجور مي كرد تا دعواهاي حكمتيار و رباني بر سر مناصب و وزارت احمد شاه مسعود و امثالهم. در اين بلبشوي قومي- مذهبي گروهي از راه رسيده از پشت كوه هاي سر به فلك كشيده با حمايت دشمنان دوست نماي طالب منافع خود ادعاي يكپارچگي، اتحاد، وحدت، آبادني و پيشرفت ملت افغان در پرتو تعاليم اسلام كردند. و چه چيزي خوشايند تر اين دعوت به اتحاد براي ملتي خسته از تشتت و آواره گي و پايتختي مصيبت زده براي هميشه با بمباران ها و موشك هاي خودي و غيرخودي. اندك زماني نگذشت كه پشت كوهي هاي سابق نودولتان طالبان نام شدند. و باز تاريخ تكرار شد و اين بار در هيئتي كمدي و خنده دار اما خنده تلخ. روش و منش مدعيان اسلام طالباني با منش و روش بچه سقوي راهزن در كشت و كشتار، اعدام ، تخريب موزه ها و كتابخانه ها، آثار بودايي و ... هيچ تفاوتي نداشت . يك كار ، يك هدف ، يك روش ولي از دهان دو گروه متفاوت از نظر تاريخي. احساس اين است كه طالبان نه تنها نحله اي جديد نبوده و نيست بلكه اطلا حزب و مسلك و گروهي متشكل از تعدادي افراد مشخص نيست. بلكه يك تفكر و جرياني است كه سال ها ربشه در خون مردم افغان داشته و هر از گاهي در ردايي خود نمايي مي كرده است. اين مقدمه طولاني به سبب طرح اين پرسش اساسي است كه بررسي ريشه هاي خشونت در كشور ما از جنوب ( بمب گذاري ها) تا تركمن، زاهدان و بم و اشرار و جند الله، كرمانشاه،‌مهاباد و مسجد سليمان،‌ اهواز تا روند تغيير استراتژيك مجاهدين از مبارزه سياسي تا جنگ مسلحانه عليه مردم و كشور اصلي خودشان( بعد از خرداد 60)، مباحث و خط كشي هاي خودي و غيرخودي،‌ امنيتي كردن مسايل اجتماعي، فرهنگي، علمي و اطلاعاتي و ارتباطاتي و مسايل مربوط به گزينش ها و صلاحيت ها ... آيا نمي تواند خداي ناكرده ما را به سمت و سوي ظهور طبقه اي در كشور كند كه مدعي ادعاهايي چون ادعاهاي نحله هايي از سنخ طالبان كند؟ آيا پايه ريزان تئو.ري خشونت نمي دانند يا نمي خواهند بدانند كه خشونت موجد خشونت است مگر خشونت مشروع در پرتو قانون براي احقاق حق مظلوم و تبيه و تنبه مجرم آن هم با رعايت اصول علمي و انساني و با در نظر گرفتن شرايط زماني و مكاني، قانوني و پيشينه فكري، رفتاري و بستر رشد افراد ؟ اصطلاح خون با خون پاك مي شود هنوز در ادبيات ما خيلي رنگ و روي نباخته است؟ چه بايد كرد؟ بايد اسلحه كشيد و از هوا و زمين پاسخ راهزنان امنيت و جان و مال و ناموس را با گلوله دادو بر دامنه خشونت ها افزود؟ يا موشكافانه به بررسي علل و دلايل ايجاد چنين رويكردهاي خشن در جامعه پرداخت. ضمن اين كه پاسخ مناسبي نيز به مجرمان در مقابل اعمالشان داد. خردورزي و مصلحت انديشي حكم مي كند به ريشه يابي خشونت پرداخت و ريشه ها را خشكاند چرا كه تا ريشه پابرجا است با هر حركتي دوباره قامت زشت خشونت قد كشيده و برافراشته مي شود و خود را در هيئتي و هيبتي نو نمايان مي سازد. در اين راه براي شناخت واقعي ريشه ها بررسي و موشكافي خردورزانه و مصلحانه در خصوص موارد ذيل پيشنهاد مي شود:
بررسي و شناخت كافي و لازم از اقوام و قوميت ها در ايران و احترام به جايگاه آن ها
بررسي و شناخت جايگاه اقليت ها مذهبي در ايران و احترام به جايگاه آن ها
بررسي راهكارهاي عملي براي مشاركت همه ايرانيان با هر نوع تفكر و مذهب در سرنوشت و فرايند مديريت كشور.
ايجاد بسترهاي لازم جهت تحزب و فعاليت هاي حزبي
ايجاد بسترهاي لازم جهت فعاليت مطبوعاتي و فرهنگي اقليتهاي قومي و مذهبي در چارچوب قانون
بستر سازي لازم براي تبديل اپوزيسيون خارجي به اپوزيسيون داخلي
بستر سازي لازم جهت تبديل معاند به منتقد
ايجاد سازوكارهاي لازم و قانوني و احترام به آن ها در راستاي نقد و نقد پذيري
اصلاح نظام قضايي كشور و قوانين تبيض آميز قومي، جنسي و ...
احترام به زبان هاي مختلف و پذيرش آموزش هاي نظام چند زباني با احترام به زبان رسمي كشور
سرمايه گذاري هاي مناسب اقتصادي در استان هاي محرم و عمدتا مرزي كشور
توجه به بازار كار و بيكاري در مناطق محروم و اشتغال زايي
ايجاد امكانات آموزشي و رفاهي در مناطق بيش تر محروم با مشاركت هاي محلي و بومي
سپردن فرايند مديريت مناطق فوق به دست نيروهاي بومي اصلح
گسترش نظام آموزش رايگان تا سطوح عالي در اين مناطق
حركت به سمت رفتارهاي انگيزشي و ايجابي به جاي رفتارهاي حكومتي سلبي و دافع.
به رسميت شناسي آداب، ‌سنن، ‌رسوم و مناسك اقوام مختلف (‌مذهبي، ملي و ...) و در حد امكان گسترش آن در سطح ملي.
ايجاد ظرفيت هاي اجتماعي لازم جهت بالا بردن آستانه تحمل افراد،‌ گروه ها و دولت
آزادي مطبوعات و انتشارات و لغو هرگون مميزي پيش از انتشار به جاي مميزي پس از انتشار توسط مردم و افكار عمومي
ايجاد كرسي هاي مطالعاتي و مجمع هاي مشورتي براي اقوام و گرو ها و تبادل و تعامل عمومي با يك ديگر

يقين دارم كه تعامل بهترين گزينه براي حل مسايل كشور است. و حذف انديشه ها و تفكرات با مرزبندي هاي خودي و غير خودي جز بر دامنه خشونت هاي قومي،‌ خياباني، حزبي و گروهي نخواهد افزود. براي ساختن ايران همه مسئولند و همه بايستي در راستاي اين مسئ.ليت اختيارات لازم، كافي و قانوني نيز داشته باشند.

هیچ نظری موجود نیست: