دوشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۵

تونل رسالت افتتاح شد. ذهن من منفجر...

ذهنيت اول
بالاخره بعد از سال ها انتظار چشممان به جمال نوراني تونل رسالت منور شد. هميشه پيش خودم فكر
مي كردم هزار و هشتصد متر تونل در دل شهر تهران بسيار ديدني و جالب خواهد بود. ياد تونل هاي جاده چالوس يا راه آهن تهران اهواز مي افتادم. فكر اين كه در چند دقيقه از شرق تهران به غرب بروم بسيار لذت بخش بود. ده سال انتظار ... هزار و هشتصد متر تونل .... چند دقيقه راه به جاي چند ساعت. اصلا تصور اين كه با خودرو مجبور به تردد در بزرگراه همت نباشي خود لذت بخش است چه رسد به سرعت و رواني و ...اوووه.
***
ذهنيت دوم
كرباسچي شهردار سابق تهران بعد از افتتتاح تونل در يك نگاه انتقادي گفت: به جاي هياهو براي افتتاح تونل رسالت دلايل توجيهي براي تاخير و هزينه هاي اقتصادي بالاي آن بيابيد. تونلي كه بنا بوده از سال هفتاد و پنج يعني زمان شروع پروژه در عرض سه سال با هزينه اي حدود ده ميليارد تومان افتتاح شود در مدت زماني حدود 10 سال و با هزينه اي بالغ بر 60 ميليارد تومان افتتاح شد. ( نقل به مضمون)‌
***
ذهنيت سوم
روز اول افتتاح صبح علي الطلوع – ساعت شش و بيست دقيقه صبح - با هيجاني كودكانه كه شب هاي سال تحويل براي عيد شدن و پوشيدن لياس نو داشتيم از خواب برخواستم و استارت ... رفتم و رفتم تا رسيدم به تونل ... كمي سردرگمي تا مسير را پيدا كنمو بالاخره رسيده نرسيده تونل تمام شد. اصلا مزه نداشت. چرا اين قدر زود تمام شد مگر 1800 متر تونل نبود. تا به خودم بيايم خروجي خودم را هم پيدا نكردم و مجبور شد از راستگرد شيخ فضل الله وارد و از طريق آل احمد به شريان چمران بپيوندم. اصلا نشد. بايد بعدازظهر دوباره بروم تا مزه بدهد.
***
ذهنيت چهارم
حدود ساعت پنج بعد از ظهر از طريق چمرام به حكيم و ... سپس تونل رسالت... چه اتفاقي افتاده .. ازدحام خودروها ... ترافيك!!! باورم نمي شود. نزديك به بيست دقيقه تا نيم ساعت از اول تونل تا مقابل مترو مصلي يعني مسافتي حدود دو هزار متر در نيم ساعت.
***
ذهنيت پنجم
فرصت خوبي بود تا تونل را برانداز كنم. و كيف ببرم. روشنايي ها خوب است. صداي تهويه ها روي اعصاب راه مي رود. البته خوب هم عمل مي كند. فضا سازي خيلي خشك و عبوس و سيماني نيست. اما به نظر تونل 1800 متري هم نمي رسد. يعني فضاي تونل كم تر از اين مقدار به نظر مي رسد. احتمالا با احتساب تمام بخش هاي تونل و غير تونل محاسبه شده است. در بعضي قسمت ها فاصله سقف تونل تا كف زمين از بالا كمتر از 10 متر به نظر مي رسد يعني چيزي بين 5 تا 10 متر. از خودم مي پرسم براي چنين ارتفاعي نياز به تونل سازي مي بود. ( پرسشي كه متخصصان بايستي به آن پاسخ گويند) آيا نمي شد كه بزرگراه معمولي بسازيم.
***
ذهنيت ششم
فردا ( يعني امروز )‌ با خوشحالي از همكاران سرويس مي پرسم كه از تونل مي رويم . با تعجب مي گويند نه. ديروز رفتيم و در ترافيك مانديم راننده از شدت عصبانيت مي خواست ما را بخورد. اگر جرات داري خودت بگو. ضمنا مگر شما رفته اي . گفتم بله ديروز با خودرو خودم رفتم. بعدازظر ترافيك وحشتناكي بود ...
***
ذهنيت هفتم
از همت طي طريق مي كنيم . به نسبت چيزي حدود بيست درصد ترافيك روان تر از گذشته شده است. به تونل رسالت فكر مي كنم. سوالي برايم دوباره ايجاد مي شود. فرض كنيم كه تونل ترافيك را بهتر و روان تر كرده باشد. آيا براي ترافيك مقابل مترو ( حتي با آن ديوار و نرده كشي ) فكري كرده ايم . آن هم اگر مهم نباشد ... در ادامه مسير حدود يك كيلومتر جلوتر پل سيدخندان و ترافيك هميشگي آن تا راستگرد بني هاشم چه؟ اگر بخشي از ترافيك همت به رسالت منتقل شود براي پل و ترافيك هاي هميشگي اش چه مي توان كرد.
***
ذهنيت هشتم: انفجار
ذهنم دارد منفجر مي شود . لعنت بر اين ترافيك لعنتي
خسته مي شوم و ديگر سعي مي كنم سوالي براي خودم درست نكنم. چون جواب هايشان را ندارم. ...

هیچ نظری موجود نیست: