شنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۵

اخلاق در سرزمین اخلاق محمدی

اخلاق در سرزمین اخلاق محمدی

1) گاهی با خود حکایت کسی را مرور می کنم که در حضور امیرالمومنین علی (ع)خلیفه مسلمین انگشت اتهام به سوی همسر خود دراز کرده و شهادت می داد که شاهد خلاف شرع او بوده است. و علی عرق شرم بر روی روی از او می تافت. و این قصه چند بار تکرار شد و الخ ...

2) بیایید با نگاه غیر دینی به موضوع نگاه کنیم. ادبیات شبنامه پراکنی از کجا شروع شد؟ تهیه بولتن های آن چنانی که به کرات صحبت از نشر و پخش آن در نشریات شده است کار چه کسانی است؟ چه کسانی از آن اطلاع داشته اند؟ و چه کسانی از شیوع اخلاق شبنامه ای خوشحال و قند در دل بوده اند؟ ادبیات رسوا گری و افشاگری چگونه بخش بزرگی از سیستم سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ما را فراگرفته است؟ بی آن که مصادیق واقعی آن متنبه به تنبیه قانونی و قضایی شده باشند و مصادیق کذب و افترا نیز اعاده حیثیت؟ چه کسانی این کالای مشتری پسند را تولید کرده اند؟ چه کسانی با چه رویکر اقتصادی بذر نیاز به این کالای بی مشتری را پاشیده و مشتری دارش کرده اند؟

3) بار اول که فیلمی از این و عکسی از آن توزیع شد؟ چه کسانی از سوراخ گشاد شیپور دمیدند و با دامن زدن به شایعات و زدن آتش بر ریشه دودمان مخالفان و حریفان جشن و پایکوبی کردند؟ مقصران چه شدند؟ چگونه ریشه این بی اخلاقی ها خشکانده شد؟ آیا به نظر نمی رسد کالایی در این سرزمین تولید و عده ای در صدد مشتری یابی و فروش آن به حیل مختلفند؟ شباهتی بین پیاز فروشی در مکه ندارد؟ روزی از عروسی برادر این مجری روزی از جشن تولد دانشجویی در خوابگاه، روزی از روابط خانوادگی این واعظ و روزی هم به واقع یا ناواقع از روابط خصوصی آن دیگری و از سیاست مدار و والی و حاکم تا رعیت بی پشتوانه ...

4) بیایید فرض کنید بر حسب احتمالات روزی هم قرعه به نام ما باشد. نارفیقی با حربه سوء استفاده و حقه و ریب امین ناموس خانوادگی و محرم شمرده شود. مخالفی در پی سندی مشتری پسند در جامعه از ما باشد. رقیبی در صدد رقابت ناجوانمردانه با ما باشد. با دیدن صحنه های زندگی خانوادگی، ناموسی و شخصی خود به چه احوالی دچار خواهیم شد.

5) تا این کالا مشتری دارد امنیت روانی برای هیچ کس وجود نخواهد داشت؟ شتری است این بی آبرویی که ظاهرا تا درب منزل ما ننشیند آن را باور نخواهیم کرد. بیایید مزرعه پررونق این بی اخلاقی به همت اخلاق بخشکانیم و دکان این دکان داران را بی مشتری کنیم. مبادا روزی که نوبت ما شد دست تغابن بر زانو زده و خاکستر نکبت بر بپاشیم و وا اخلاقا و وا دینا سر دهیم. به هوش باشیم متع بی اخلاقی در هیئت و لباسی عامه پسند عرضه می شود و چه بسا گاها با نقطه ضعف عوام یعنی با صبغه دینی که این از اکابر گناهان کبیره است...

6) وای بر بی اخلاقان که روز قیامت از شفاعت همه دور خواهند بود. بیاید باد نکاریم و توفان درو نکنیم ...

هیچ نظری موجود نیست: