چهارشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۷

سرقت علمي - تقلب علمي

سلام خدمت كليه دوستان اهل علم و ادب پژوهش. لطفا اين دومقاله را با هم برسي كنيد مقاله اول از شخصي به نام دكتر سيد علي ميرباقري است كه خود را مدیرکل سابق وزارت کشور و استاد دانشگاه معرفي كرده است. در اين مقاله بعضي قسمت ها (حدود 90 درصد متن اصلي بدون حاشيه ها) با هايلايت زرد رنگ مشخص شده است. مقاله دوم از اينجانب مي باشد كه قسمت هاي اصلي آن كه با مقاله بالا مشترك است هايلايت سبز رنگ شده است. بررسي بنده نشان مي دهد كه اين مقاله يك نمونه بارز از سرقت علمي ادبي مقايسه، راهنمايي و نظر از شما.

يك:

سوء تدبیر روح را از کالبد مدیریت جامعه گرفته است!!!

منتشر شده در روزنامه اعتماد ملی به تاريخ 11/11/86

باز نشر در سايت نوروز

باز نشر درسايت دكتر سيد علي ميرباقري

دکتر سید علی میرباقری ۱۳۸۶/۱۱/۱۴

اداره کشور از جمله موضوعاتی است که کارکردهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و انتظامی و ... آن همواره با چالش هایی همراه بوده و آسیب شناسی آن نیز با نقطه نظرات متفاوت و بر اساس سلایق شخصی و گروهی صورت گرفته است.

اداره کشور از جمله موضوعاتی است که کارکردهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و انتظامی و ... آن همواره با چالش هایی همراه بوده و آسیب شناسی آن نیز با نقطه نظرات متفاوت و بر اساس سلایق شخصی و گروهی صورت گرفته است. آسیب شناسان و یا به عبارتی منتقدان، عموما عمده دلیل چالش ها و مشکلات پیش روی تعالی عمومی کشور را ساختاری و سازمانی عنوان نموده و یا ریشه ای دانسته اند، اما آنچه که در براهین و نقطه نظرات این دست از کارشناسان مورد توجه واقع نشده، بحران سوءتدبیر و تصدی برخی مدیران بی تدبیر بر مناصب مدیریتی و اداره امور جامعه می باشد که مسیر توسعه کیفی و آبادانی کشور تا نیل به کشوری آرمانی و اسلامی را دچار دست اندازها و سرعت گیرهای فراوان و ناهمگون نموده و مادامی که این آفت را به سوی درمان سوق ندهیم نباید انتظار توسعه عمومی حتی نسبی را داشته باشیم.
سوءتدبیر عملی ناآگاهانه است که بر اساس مجموعه عواملی چون کمی دانش و نگاه غیرتخصصی مدیر، کم داشت منابع اصلی سازمانی، ریسک ناپذیری یا ریسک پذیری خارج از قاعده، بی تجربگی و عدم پختگی، عدم زمان شناسی و مکان شناسی، ورودی های نامناسب، پردارش غلط و برداشت سوء، استفاده از تکنولوژی های نامناسب و غیربومی، نداشتن استراتژی، طرح ریزی استراتژی غلط و درگیری در عملیات به جای اهداف کلان سازمانی، عدم شناخت جامعه مخاطب، عدم شناخت فرصت های بالقوه و بالفعل داخلی و خارجی، کم اهمیت جلوه دادن تهدیدهای بالقوه در زمینه های مختلف اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، کارگزینی و به کارگماری اشتباه، چیدمان افقی و عمودی غیرعلمی، جایگزینی روابط بر ضوابط، دخالت در فرآیند گردش کارها به جای نظارت، غرق شدن در امور جزئی، عدم شناخت سایه سازمانی، عدم بهره گیری از نتایج تحلیل های حاصل از خروجی ها و ... اتفاق می افتد
. عوامل ذکر شده در پدیدار شدن سوء تدبیر و ناکارآمدسازی مناصب در ادارات و سازمان ها را می توان به عینه در برخی ادارات و سازمان ها مشاهده و تحلیل و بررسی نمود که اگر داده های تحلیلی مشهود در این است که از سازمان ها و ادارات آنالیز شده و مورد واکاوی قرار گیرد، همان ادعای نبود مشکلات و چالش در ساختارها حداقل به صورت غیرموثر مورد اثبات واقع خواهد شد.از سویی می توان یکی از عوامل مهم دیگر در ناکارآمدی برخی سازمان ها و ادارات را مدیریت های ناصواب نامید که این عامل در کنار عاملی همچون سوءتدبیر ضربه سنگینی بر پیکره اداره عمومی جامعه وارد ساخته و در فضای ذهنی شهروندان، پارادوکسی ایجاد کرده است که دلیل اصلی ناکارآمدی های موجود در سازمان ها و ادارات چیست؟! و مردم احساس می کنند که روح در کالبد مدیریت جامعه جاری و ساری نیست.
آیا تحلیل های بی اساس مبنی بر ریشه ای و ساختاری بودن مشکلات که عموما توسط افرادی مطرح می شود که به دنبال رفع اتهام هستند واقعیت دارد یا ناکارآمدی هایی که به عینه قابل رویت هستند. این نکته را نباید از ذهن خارج کرد که در مقابل واژه تدبیر اصطلاح
<سوءمدیریت> قرار ندارد، بلکه سوءمدیریت بیماری منتج از مدیریت ناصواب بر اساس اشتباهات رایج یا غیرمعمول مدیریتی است، در مقابل مدیریت، اصطلاح <نامدیریت> قرار دارد، این واژه ناظر بر نوعی آگاهی معکوس و قصد و نیت است که شخص به اصطلاح مدیر با تعمد و آگاهی، پیکره مدیریت و سازمان را دچار سوءمدیریت می کند. مفهوم ضمنی آگاهی معکوس دال بر حالتی است که فردی از دانش، علوم، ابزارها و روش های مختلف در راستای تحقق نیات منفی خود یا حزب متبوع یا دوستان خود استفاده نماید. تفاوت ظریف نامدیریت و سوءمدیریت در این است که در سوءمدیریت، مدیر ناآگاه نمی داند که راه برگزیده چاره سازمانی مناسبی برای رسیدن به سرمنزل مقصود نیست، سوءنیت نداشته و تلاش می کند پیکره سازمان را بهبود بخشد، تلاش می کند از پیشنهادهای مناسب بهره بگیرد، راهکارهای گوناگونی را به اجرا می گذارد و در صورت وقوف و آگاهی بر بزنگاه های سوءمدیریتی سریعا درصدد رفع آنها برخواهد آمد برخلاف این رویه، در نامدیریت شخص مدیرنما می داند که از دانش کافی برای مدیریت سازمان برخوردار نیست و می داند که روش و شیوه مدیریتی وی نتایج مناسبی برای سازمان به بار نخواهد آورد و عامدانه و آگاهانه درصدد تخریب سازمان است. چنین فردی خود محصول روابط سازمانی ناسالم است. فرآیند گزینش وی کاملادستوری بوده و ملاک های ارزشیابی کیفی شغلی در انتخاب او نقشی نداشته است.نامدیران در گزینش مدیران سطوح میانی و پائین دستی تلاش وافری در بهره برداری از کسانی می کنند که فرآیند نامدیریت را درک کرده و به آن دل سپرده باشند. مدیرنمایان انتخاب شده نقشی جز تائید منویات نامدیران ارشد ندارند، حتی با علم به اینکه تصمیم های اتخاذ شده از هیچ پایه و اساس علمی و متقنی برخوردار نیستند. در جلسات، جز تایید نظرات نامدیران ارشد را به عهده نمی گیرند.اصطلاحاتی چون <نظر موافق شما در این خصوص چیست>؟! می تواند تکیه کلام مناسبی برای نامدیران ارشد باشد. نامدیران به طور معمول کمترین تماس را با رده های پایین چه از ابعاد انسانی قضیه و چه از ابعاد نظارتی دارند. نامدیران به طور متناوب در نقش های مختلف ظاهر می شوند. برای هیچ به هیاهو می پردازند و برای خرابکاری هایشان سکوت پیشه می کنند. از کارکنان خود بیشترین بهره را برده و با کارکنان خود میانه ای ندارند. بیشترین میزان گله را از حجم کار داشته و همیشه چندین کارتابل پر از کارهای انجام نشده سازمانی را به خانه می برند و به همان نسبت نیز کارهای انجام نشده منزل را به سازمان می آورند.از نظر تعداد مشاغل می توان آنها را ابوالمشاغل نامید. در هر هیات مدیره ای، هیات تحریریه ای، کمیسیون و کمیته ای عضو می شوند.... سازمان بهترین محل برای انجام امور شخصی و خانه محلی برای انجام امور سازمانی آنهاست. بدین وسیله خود را بسیار پرمشغله معرفی می کند و این نکات، همان نکاتی است که همچون ویروسی سرطانی بر برخی شریان های سازمانی نفوذ کرده است اما علی رغم ظاهر پرهیاهویی که دارد، می تواند آن را از پای درآورد و با درمان نقاط آسیب دیده شریانی، سیستمی سالم و درخور شان شهروندان طراحی و یا بازسازی نماید. البته کم نبوده و نیستند مدیرانی که نه تنها کشور را به عنوان محملی برای نامدیریتی و مدیریت ناصواب برنگزیده اند بلکه علی رغم کمبود امکانات و چالش های پیش رو، خدماتی ارزنده و درخور شخصیت شهروندان ارائه کرده اند که در این باره سخن، راهکارها و تضمین های عملی بسیار است و در مقاطع مختلف بیان خواهد شد.

مدیرکل سابق وزارت کشور و استاد دانشگاه

http://magiran.net/npview.asp?ID=1565173

http://www.roozna.com/Negaresh_Site/Fullstory/?Id=54665

دو:

نامديريت٬ سوءمديريت و مديريت

موسي جعفربيگلو عضو هيات علمي

منتشر شده به عنوان جزوات براي تدريس در سال 4-83

باز نشر در وبلاگ كتابداران آينده به تاريخ 25 دي ماه 85

باز نشر در وبلاگ شناسه به تاريخ 25 دي ماه 85

باز نشر در وبلاگ كلاس مجازي به تاريخ 25 دي ماه 85

باز نشر در بالاترين به همان تاريخ ( حدودا)

نامديريت٬ سوءمديريت و مديريت

(در ادامه مطالب مدیریتی -کارمندان در روش و منش اداری بر سه به علاوه یک دسته اند)

مديريت را تعاريف مختلفي كرده‌اند. در يك معنا و از يك رويكرد مديريت علم، فن و هنر تصميم‌گيري است. وظيفه‌ي اصلي مدير در اين نوع رويكرد تصميم‌گيري‌هاي علمي، صحيح و موثر است. مدير مي‌كوشد با استفاده از مجموعه‌ي داده‌ها و اطلاعات موجود يا توليد شده بر اساس ورودي‌ها/ خروجي‌ها صحيح‌ترين تصميم‌ها را اتخاذ نمايد. بهره‌گيري از نتايج خروجي‌ها براي بهبود كيفيت تصميم‌ها يكي از مهم‌ترين هنرهاي مدير است. عموما عارضه‌ي اصلي مديريت سوء‌مديريت است. سوء مديريت مانند سوء هاضمه در بدن انسان يا حيوان حالتي است در پيكره‌ي مديريت كه به علت ورودي‌هاي نامناسب ساير اجزاء دچار اختلال مي‌شوند. سوء مديريت عملي ناآگاهانه است كه مدير بر اساس مجموعه‌ي عواملي چون كمي دانش، نگاه غير تخصصي، كمدداشت منابع اصلي سازمان، ريسك ناپذيري يا ريسك پذيري خارج از قاعده، ورودي‌هاي نامناسب، پردازش هاي غلط، استفاده از تكنولوژي‌هاي نامناسب، نداشتن استراتژي، طرح‌ريزي استراتژي‌هاي غلط و درگيري در عمليات به جاي اهداف كلان سازماني، عدم شناخت جامعه‌ي مخاطب، عدم شناخت فرصت‌ها بالقوه و بالفعل داخلي و خارجي، كم اهميت جلوه دادن تهديدهاي بالقوه و بالفعل داخلي و خارجي، كارگزيني و به كار گماري اشتباه، چيدمان افقي و عمودي غير علمي، جايگزيني روابط بر ضوابط، دخالت در فرايند گردش كارها به جاي نظارت، غرق شدن در امور جزيي، عدم شناخت سايه‌ي سازماني، عدم بهره گيري از نتايج تحليل‌هاي حاصل از خروجي‌ها و ... اتفاق مي‌افتد. در مقابل واژه‌ي مديريت اصطلاح سوء مديريت قرار ندارد. بلكه سوء مديريت بيماري منتج از مديريت ناصواب براساس اشتباهات رايج يا غيرمعمول مديريتي است. در مقابل مديريت اصطلاح نامديريت قرار دارد. واژه‌ي نامديريت ناظر بر نوعي آگاهي معكوس و قصد و نيت است كه شخص به اصطلاح مدير با تعمد و آگاهي پيكره‌ي مديريت و سازمان را دچار سوء مديريت مي‌كند. مفهوم ضمني آگاهي معكوس دال بر حالتي است كه فردي از دانش، علوم، ابزارها و روش‌‌هاي مختلف در راستاي تحقق نيات منفي خود يا حزب متبوع يا دوستان خود استفاده نمايد. تفاوت ظريف نامديريت و سوء مديريت در اين است كه در سوء مديريت مدير ناآگاه نمي‌داند كه راه برگزيده چاره‌ي سازماني مناسبي براي رسيدن به سر منزل مقصود نيست. سوء نيت نداشته و تلاش مي‌كند پيكره‌ي سازمان را بهبود بخشد. تلاش مي‌كند از پيشنهادات مناسب بهره بگيرد. راهكارهاي گوناگوني را به اجرا مي گذارد. و در صورت وقوف و آگاهي بر بزنگاه‌هاي سوءمديريتي سريعا در صدد رفع آن‌ها برخواهد آمد. بر خلاف اين رويه، در نامديريت شخص مديرنما مي‌داند كه از دانش كافي براي مديريت سازمان برخوردار نيست و مي‌داند كه روش و شيوه‌ي مديريتي وي نتايج مناسبي براي سازمان به بار نخواهد آورد و عامدانه و آگاهانه در صدد تخريب سازمان است. چنين فردي خود محصول روابط سازماني ناسالم است. فرايند گزينش وي كاملا دستوري بوده و ملاك‌هاي ارزشيابي كيفي شغلي در انتخاب او نقشي ندارد. نامديران در گزينش مديران سطوح مياني و پايين دستي تلاش وافري در بهره‌يري از كساني مي‌كنند كه فرايند نامديريت را درك كرده و به آن دل سپرده باشند. مديرنمايان انتخاب شده نقشي جز تاييد منويات نامديران ارشد را ندارند. حتي با علم به اينكه تصميمات متخذه از هيچ پايه و اساس علمي و متقني بهره‌اي نبرده‌اند. در جلسات وظايف تمامي رده‌هاي پايين بيان نظرات موافقشان است. اصطلاحي چون "نظر موافق شما در اين خصوص" چيست؟!! مي‌تواند تكيه كلام مناسبي براي نامديران ارشد باشد. نامديران به طور معمول كمترين تماس را با رده‌هاي پايين چه از ابعاد انساني قضيه و چه از ابعاد نظارتي دارند. نامديران به طور متناوب در نقش‌هاي مرغ صفت يا گربه صفت ظاهر مي‌شوند. براي هيچ هياهو مي‌كنند و براي خراب‌كاري‌هايشان سكوت پيشه مي‌كنند. از كاركنان سگ صفت بيش‌ترين بهره را برده و با كاركنان اسب صفت ميانه‌اي ندارند. بيش‌ترين ميزان گله را از حجم كار داشته و هميشه چندين كارتابل پر از كارهاي انجام نشده‌ي سازماني را به خانه مي‌برند. از طرفي ديگر به همان نسبت هم كارهاي انجام نشده‌‌ي منزل را به سازمان مي‌آورند. از نظر تعداد مشاغل مي‌توان آن‌ها را ابوالمشاغل ناميد. در هر هيات مديره‌اي، هيات تحريريه‌اي، كميسيون و كميته‌اي، ... عضو مي‌شوند. سازمان بهترين محل براي انجام امور شخصي و خانه محلي براي انجام امور سازماني آن‌ها است. بدين وسيله خود را بسيار پرمشغله معرفي مي‌كنند.

ارسال شده توسط كتابداران آينده در 2:45 PM

هیچ نظری موجود نیست: